باسمه تعالی
فرازهایی از خطبه اول نهج البلاغه
مثنوی ۳۳
اسرار خلقت




 

گفت صادق نقش آب و هم رطوبت در بدن
آبها با طعم گوناگون بود  در جسم و تن




 

شور باشد آب چشم و مانع آلودگی است
از برای حفظ چربی در میان و تیرگی است




 

آب شیرین در دهان و آن گوارا  گشته است
تشنگی را می کند دور و طهورا گشته است




 

تلخ باشد آب گوش و حافظ انسان ز شر
دور گردد موزیان را در ورود و درد سر





 

آب بینی هم خنک باشد ، برای روی و سر
گرم باشد ، می زند آسیب بر مغز بشر




 

در میان گوش انسان قطره آبی حق نهاد
نقش آن بهر تعادل باشد و کار و جهاد





 

گر شود در گوش انسان بی جهت آن جابجا
راه رفتن را کند دشوار ، بی چون و چرا





 

کیست قادر ، جز خدا با این توان در زندگی ؟
پس خدا را کن عبادت ، با دل و جان بندگی




 

رشد ما در بندگی و در تواضع منجلی است
افت ما غفلت ز یزدان و گناه و کاهلی است





 

دانه ای گندم شود چندان ، اگر کردی نهان
می کند افزون خدای قادر و روزی رسان




 

کسب علم و کسب تقوا و عبادت بر خدا
جملگی بالا برد ما را به نزد کبریا

 



 

هر که بردارد قدم ، در راه ایزد با خلوص
حق دهد پاداش چندان و رهایی از نفوس






 

بهره مندی از عنایات خدا بی حد بود
هر که در راه خدا کوشا و هم سرمد بود






 

فیض حق بر دیگران و خود رسد از عشق هو
تا توانی کن تضرع هم نیایش بهر او




 

گفت مولا‌ ، در خصوص خلقت ارض و سما
آسمان باشد رفیع و آن بود در هر کجا



 

حق تعالی آگه و دارد ولایت هر مکان
می کند تامین نیاز آدمی را هر زمان




 

باز گو گردد حقایق در ممات و هم حیات
نزد اصحاب کمال و معرفت باشد صفات





 

تا بری پی بر توان و قدرت معبود خویش
با یقین گردد عبادت ، صاحب آئین و کیش





 

روزها روشن شود ارض و بود تاریک شب
می شود با اذن و تدبیر جهان آرا چو رب




 

نقش زیبای فلک در شب هویدا می شود
هر ستاره در فلک پر نور و پیدا می شود





 

حق کند روشن زمین و می کند غوغا به پا
می نگارد آسمان را با ستاره بهر ما




 

نیست ما را دقتی در نقش بی پایان حق
شکر او واجب بود ، در  رحمت و احسان حق





 

شور باشد آب دریا و سبب گردد حیات
از فساد آب و ایجاد تعفن در فلات




 

آب شیرین می شود ، حاصل ز آب بحر شور
آن شود ایجاد با ابر و ببارد  از بخور




 

دشت و صحرا می شود سر سبز با آب و هوا
این نیاز آدمی و هم گیاهان هر کجا




 

می شکافد حق زمین را ، تا برون آید نبات
سبزی دانه شود بیرون ز خاک و چون حیات




 

میسمی اسرار عالم بی حد و بی انتهاست
راز خلقت در عبادت باشد و ذکر خداست




 

درس ها گیرد رجالی ، با تفکر در امور
کی بود قادر بشر ، در شکر بی پایان نور


 

 



 

.سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میسمی

 

 

 

 

 

 

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و هشتم مرداد ۱۴۰۰ساعت 15:17  توسط علی رجالی  |