باسمه تعالی

خدا شناسی

۱۹۶۱.خدا شناسی(۱)
اگر خواهی حقیقت را ببینی
نگر در چشمۀ جان و زمینی
تفکر کن، تأمل کن به هستی
که در هر ذره دارد آفرینی

۱۹۶۲.خدا شناسی(۲)
اگر خواهی حقیقت را بجویی
نگر در چشمۀ دانش به‌ سویی
تأمل کن، تدبر کن به عالم
که پیداست از وجودش صد نکویی

۱۹۶۳.خداشناسی(۳)
اگر خواهان حقی و حقیقت
نظر کن بر خلایق در طبیعت
تامل کن ، تدبر کن ، جهان را
بجویی سر و اسراری ز خلقت

۱۹۶۴.خداشناسی(۴)
اگر خواهی حقیقت را بدانی
نگر در جلوه‌های آسمانی
تأمل کن به اسرار طبیعت
که پیدا می‌شود رازِ جهانِی

۱۹۶۵.خداشناسی(۵)
اگر خواهی حقیقت را بگویی
جهان را بنگر از هر سمت و سویی
به کارِ کائنات و آفرینش
بکن اندیشه و اسرار جویی

۱۹۶۶.خداشناسی(۶)
اگر خواهی که حق را خوب دانی
نگر در کارِ عالم جاودانی
تأمل کن به رازِ خلقتِ خاک
که پیدا می‌شود سرّ نهانی

۱۹۶۷.خداشناسی(۷)
اگر خواهی حقیقت را ببینی
بزن دل بر نسیمِ صبحِ چینی
جهان را چون کتابی باز بنگر
که هر برگش بود رازِ مبینی

۱۹۶۸.خدا شناسی(۸)
به عمقِ آسمان‌ها چشم بگشا
درونِ ذره‌ها را جمله پیدا
جهان هر سو نشان از آفریدن
به هر سو بنگری، بینی خدا را

۱۹۶۹.خداشناسی(۹)
نگر در موج و دریا، خاک و گردون
ببین اسرارِ پنهان ، کوه و هامون
جهان آیینه‌ای از حق‌نمایی است
به هر سو نورِ او جاری و افزون

۱۹۷۰.خدا شناسی(۱۰)
اگر خواهی حقیقت را ببینی
جهان را بنگری و دل بچینی
تأمل کن به رازِ آفرینش
که پیداست از دلِ و عمق زمینی
تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

+ نوشته شده در  یکشنبه چهارم آذر ۱۴۰۳ساعت 0:45  توسط علی رجالی  | 

باسمه تعالی

۱۸۵۱.دوران زندگی
گذر کردم به سرعت کسب دانش
جوانی را به علم و کار و کوشش
میانسالی به تحقیق و کتابت
به پیری نشر علم و جنب و جوشش

۱۸۵۲.شرح دوران

می کنم یاد ، نکاتی ز خود و اهل و عیال

آن به تفکیک ، جوانی و کهولت ، هر سال

گر چه سخت است بیان همگی ، هم دشوار

شرح دوران همه را ، بر همگان ، با افعال

۱۸۵۳.وصف پدر

پدرم داشت توکل به خدا ، در هر حال
مهربان بود و مقید به اصول و اعمال
الگوی ما پدرم بود ، ندیدم خطا

اهل احسان و کرم بود ، نه دل بسته به مال

۱۸۵۴.نقش پدر

پدرم اهل هنر بود ، توانا و فهیم
نام او با لقبش هست رجالی و کریم

رهنما بود مرا با عملش ، با گفتار
اهل اکرام و سفر بود ، جوانمرد و حکیم

نقش پدر

پدرم اهل هنر بود ، توانا و فهیم
شهرتش هست رجالی و به نام است کریم
رهنما بود مرا با عمل و گفتارش
اهل اکرام و سفر ، فرد جوانمرد و حکیم

۱۸۵۵.تعداد فرزندان

پدرم صاحب اولاد زیاد است دو چند

حاصل عمر شریفش ، شده نه فرزند

چار دختر بود و پنج پسر ، در دوران

همگی اهل نمازند و مقید ، خرسند

۱۸۵۶.پدر و مادر

در خصوص پدر و مادر بی همتایم

از خدا مغفرت و اجر الهی خواهم

قدر شان بعد حیات هست دو چند
رهنمایند مرا چون صلحا در راهم

۱۸۵۷.فعالیت های اجرایی

بعد یک سالی ز برگشت فرنگ و کسب علم
دکترا دایر نمودم، با تلاش و صبر و حلم
من معاون گشتم و کارم دو چندان شد ولی

کار اجرایی نشد مانع ز تحقیقم که صلم

۱۸۵۸.امور جاری
چند سالی روز و شب در گیر اجرا در امور

جز رضای حق تعالی ، من نکردم گه قصور

کار مردم بی درنگ اجرا نمودم هر زمان

با تدبر کردن و کار مداوم هم حضور

۱۸۵۹علوم ریاضی

من ندارم دلهره یا اضطراب

در ریاضی و رقوم و در حساب

عاشق آن باشم و شوقم دو چند

گشته ام فارغ ز تحصیل و کتاب

۱۸۶۰.دوره کارشناسی

گشته ام قادر به اخذ مدرک علم حساب

اصفهان باشد محل اخذ و می باشد خطاب

یک هزار و سیصد و پنجاه و هفت شمسی است

موعد اخذ و فراغت از ریاضی و کتاب

سراینده

دکتر علی رجالی

+ نوشته شده در  جمعه چهارم آبان ۱۴۰۳ساعت 15:42  توسط علی رجالی  | 

باسمه تعالی
۱۸۴۱.حفظ زبان

چه گویم، زبان در دهان، خنجر است

بود تیغِ بران، دو سو، در سر است
که حفظش خطیر است و پاسش گران
به وقتش، سخن گفتنش، افسر است

۱۸۴۲.نگین

نجات مسلمین ، راه حسین است
چراغ رهنما ، نور دوعین است
زمین کربلا و خون یاران
گلستانی ز عشق و مهر دین است

۱۸۴۳.مومنان

مومنان بر حق توکل می کنند

اهل ذکزند و توسل می کنند
خوش به حال مردم با معرفت
در خصوص حق تعقل می کنند

۱۸۴۴.خود سازی
گر بشویی جان خود از حیله و مکر و جفا
پاک گردد جان تو از هر تباهی، هر خطا
کی شود، جانا، ببینم هم درونت هم برون
خویش را پاکیزه گردان از گناهان هر کجا

۱۸۴۵.صاحب امر

برون رفت از مصائب ها ، مصیببت

عدالت باشد و نفی خصومت

شود جاری به اذن حق تعالی

بدست صاحب امر و ولایت

۱۸۴۶.صهیونیسم

جنایت ها کند صهیون شب و روز

نگردد عاقبت منصور ، پیروز

به خاک و خون کشاند بی گناهان

بود جانی و مکار و جهان سوز

۱۸۴۷.ناجی

شده ام اسیر خویش و شده ام غرق گناه

من گرفتار خود و نفس و درونی جانکاه

غوطه ور در لجن و در هوس و در گرداب

ناجی ماست خداوند عظیم و آگاه

۱۸۴۸.دانا

ز ناهلان بی آئین حذر کن

ز جاهل دوری و از او گذر کن

نباشد جاهلان و ناکسان دوست

ز دانایان بیاموز و سپر کن

۱۸۴۹.حافظ انسان

ذره ذره جمع گردد، علم و دانش در بشر
حافظ انسان شود، ایمان و تقوا،چون سپر

عقل ما محدود و امداد الهی لازم است

عالم غیب است نا پیدا ز ما اندر نظر

۱۸۵۰.واقعیت

فهم و درک ما برای زندگی تعیین شده
ماورا خواهی ، ریاضت خواهد و تحسین شده

علم باشد یک حقیقت، ما فقط تبیین کنیم

با ادله واقعیت روشن و تبیین شده

سراینده

دکتر علی رجالی

+ نوشته شده در  چهارشنبه چهارم مهر ۱۴۰۳ساعت 14:49  توسط علی رجالی  | 

باسمه تعالی
فروع دین
نماز

گفت پیغمبر به زهرا این سخن
در خصوص امر حق بر مرد و زن
در خصوص جان و قرآن و نماز
تا که امت بشنود از جان و تن

پانزده رنج و بلای جانگداز
آیدت گر سست انگاری نماز
کس نگوید جز محمد این سخن
کن عبادت با خدای بی نیاز

سه به قبر و سه به حشر آید تو را
قبر تو در ظلمت و ضیق و چه ها
شش به عالم سه به وقت مردنت
جملگی رنج است و خسران و بلا

بی نماز آخر ز کف ایمان دهد
تشنه و خوار و گرسنه جان دهد
کسر عمر و رزق و خشم کردگار
می شود او را دچار و آن دهد

نبی گفتا ستون دین نماز است
که معراج مسلمانی نیاز است
چو خوانی روح تو آید به پرواز
نیاز آدمی در ذکر و راز است

مجو جز ذکر حق چیزی تو بهتر
اگرچه باشد آن همسنگ گوهر
سراسر راز هستی در نماز است
مجو جز ذکر حق چیزی تو برتر


نمازی خوان چو مولا گر توانی
که تیر از پا کنند و خود ندانی

نماز بی خضور دل چو خوانی
ندارد ارزشی و خود بدانی

نماز است ارتباط حق و انسان
که واجب گشته آن بر هر مسلمان
خدا نازل نموده بهر هر کس
متاعی چون گوهر دری چو فرقان

نماز با ولایت روشنایی است
وصول کردگار و دلربایی است
نماز بی امامت لهو بازی است
توسل بر ائمه خود رهایی است

اگر مایل به وصل ذوالجلالی
وگر راغب به رشدی و کمالی
به موقع خوان نمازت را تو ای دوست
مقدم در امور است و وصالی

سراینده
دکتر علی رجالی

+ نوشته شده در  جمعه دهم فروردین ۱۴۰۳ساعت 13:33  توسط علی رجالی  | 

باسمه تعالی
دنیا


از من بیچاره زین بهتر ، چه می خواهی بگو
بغض داری از دل و دلبر؟ چه می خواهی بگو
مانده ام حیران و سرگردان از این دنیای پست
بیشتر از نقد جان ،دیگر چه می خواهی بگو


ای فلک از کهتر و مهتر چه می خواهی زما
کینه توزی ای نگون اختر، چه می خواهی زما
جان ما را گیر و درمان کن هوای نفس پست
رفت از کف طاقتم ، دیگر چه می خواهی زما


می کشی بر روی ما خنجر ، چه می خواهی بگو
فاش کن دیگر از این بدتر ، چه می خواهی بگو
آتشی بر دل نهادی ، شعله ور گردد همی
جز دلی سوزان و چشم تر ، چه می خواهی بگو


زین همه ظلم و ستم یکسر، چه می خواهی زما
هیچ شرمت نیست ، در باور چه می خواهی زما
تا به کی حیلت بسازی بر من بیچاره چند؟
در امانی زین همه کیفر ، چه می خواهی ز ما


می بری ما را به خسران ، آنچه می خواهی بگو
می کشی هر دم به عصیان، آنچه می خواهی بگو
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ، در امتحان
می دهی هر لحظه فرمان ، آنچه می خواهی بگو


من نمی دانم حقایق را ، چه می خواهی بگو
من نمی جویم سلایق را، چه می خواهی بگو
عمر ما دارد به پایان می رسد رحمی نما
من نمی خواهم علایق را ، چه می خواهی بگو

می دهی جلوه به دنیا، هر چه می خواهی بگو
تا فریبند چون منی را، هر چه می خواهی بگو
می بری پیر و جوان را ، کی دهی فرصت به ما
دست بردار از خطا یا ، آنچه می خواهی بگو


می زنی شاه و گدا را ، آنچه می خواهی بگو
گه بری بالای بالا، آنچه می خواهی بگو
امتحان ها می کنی دائم ز سختی یا مقام
می دهی رنج و بلا را، آنچه می خواهی بگو


می زنی خنجر به آنی ، هرچه می خواهی بگو
دشمن قداره می مانی ، هر چه می خواهی بگو
من که می دانم تویی دانا ، فریبم می دهی
گر توانی رحم بنما ، هر چه می خواهی بگو



آخر ای دنیا ز ما دیگر چه می خواهی بگو
فاش گو بهتر از این گوهر چه می خواهی بگو
چند می بالی به خود ای چرخ گردون در نظام
عاشقان را می کشی بدتر، چه می خواهی بگو

سرایندگان

علی رجالی و هاشم خوش نظر

+ نوشته شده در  یکشنبه پنجم فروردین ۱۴۰۳ساعت 9:45  توسط علی رجالی  | 

باسمه تعالی

خدای مهربان


ای رفیق جمله خوبان ، ای خدای مهربان
تو عظیمی و کریم ، صاحب عرش و جهان
نیست چیزی از تو مخفی، می بری رنج و بلا
تو بری از ما مصائب ، تو مغیث و مستعان


ای امید بینوایان ، تو قدیم و لایزال
تو خدای جن و انسان ، تو عزیز و ذوالجلال
این جهان و آن جهان آید به امرت چون پدید
تو رها از آب و نانی ، تو غنی و بی مثال


ای یگانه خالق عالم ، صفای باغ و بستانی
نگار دلستان ما ، غفور و حی و سبحانی
شود جاری روان آبی ، به دشت و کوی و صحراها
امید مردمان باشی، انیس روح و هر جانی


تو ورای عقل و درکی ، تو نشان بی نشانی
تو ورای ذهن و حدسی ، تو بری ز هر گمانی
نتوان ز وصف یزدان ، چو منی کند بیان آن
تو عیان و هم نهانی ، تو وجود لامکانی


چو منی اسیر نفس است ، تو رئوف و مهربانی
به زبان بی زبانی ، تو انیس و هم زبانی
تو امید و جان مائی، نروم به جای دیگر
ز سرای کوی و درگه ، تو مرا ز خود نرانی


ورای عقل و هر درکی، خدای بی نشان است
ورای ذهن و هر حدسی، خدای بی گمان است
ندارم من تصور از وجودت ، جز به گفتار
ورای فهم و هر وهمی ، خدای بی کران است


خداوندا ، بری از عیب و نقص و ناتوانی
تویی آگه به اسرار خلایق ، هر زمانی
تویی واجب وجود و یکه و باقی به عالم
تو مخفی از خلایق از ملائک در جهانی


من گنه کارم خدایا ، توبه ی ما را پذیر
ما گرفتار هوائیم ، دست بی دستان بگیر
این هوای نفس دون و افعی جان همچنان
کرده ما را در غل و زنجیر ، مغلوب و اسیر


نتوان خدا ببینی ، به دو چشم خویشتن آن
دل اگر خدا شناسی ، دل خود براق گردان
بنما دل و روان را ، چو مرآت صاف و روشن
به یقین اگر رسیدی ، همه چیز نقش سبحان

سراینده

دکتر علی رجالی



+ نوشته شده در  جمعه سوم فروردین ۱۴۰۳ساعت 12:36  توسط علی رجالی  | 

مجموعه رباعیات و دو بیتی های پروفسور علی رجالی(۱۴۶)

۱۴۶۱.خدای مهربان(۱)
ای رفیق جمله خوبان ، ای خدای مهربان
تو عظیمی و کریم ، صاحب عرش و جهان
نیست چیزی از تو مخفی، می بری رنج و بلا
تو بری از ما مصائب ، تو مغیث و مستعان

۱۴۶۲.خدای مهربان(۲)
ای امید بینوایان ، تو قدیم و لایزال
تو خدای جن و انسان ، تو عزیز و ذوالجلال
این جهان و آن جهان آید به امرت چون پدید
تو رها از آب و نانی ، تو غنی و بی مثال

۱۴۶۳.خدای مهربان(۳)
ای یگانه خالق عالم ، صفای باغ و بستانی
نگار دلستان ما ، غفور و حی و سبحانی
شود جاری روان آبی ، به دشت و کوی و صحراها
امید مردمان باشی، انیس روح و هر جانی

۱۴۶۴.خدای مهربان(۴)
تو ورای عقل و درکی ، تو نشان بی نشانی
تو ورای ذهن و حدسی ، تو بری ز هر گمانی
نتوان ز وصف یزدان ، چو منی کند بیان آن
تو عیان و هم نهانی ، تو وجود لامکانی

۱۴۶۵.خدای مهربان(۵)
چو منی اسیر نفس است ، تو رئوف و مهربانی
به زبان بی زبانی ، تو انیس و هم زبانی
تو امید و جان مائی، نروم به جای دیگر
ز سرای کوی و درگه ، تو مرا ز خود نرانی

۱۴۶۶.خدای مهربان(۶)
ورای عقل و هر درکی، خدای بی نشان است
ورای ذهن و هر حدسی، خدای بی گمان است
ندارم من تصور از وجودت ، جز به گفتار
ورای فهم و هر وهمی ، خدای بی کران است

۱۴۶۷.خدای متعال(۷)
ورای جسم و ترکیبی ، خدای بی مثال است
ورای ختم و نابودی ، خدای لایزال است
نمی گنجد خدا در ذهن و در جسم خلایق
ورای شکل و تمثالی، خدای بی جمال است


۱۴۶۸.خداوند متعال(۸)
خداوندا ، بری از عیب و نقص و ناتوانی
تویی آگه به اسرار خلایق ، هر زمانی
تویی واجب وجود و یکه و باقی به عالم
تو مخفی از خلایق از ملائک در جهانی


۱۴۶۹.خداوند متعال(۹)
من گنه کارم خدایا ، توبه ی ما را پذیر
ما گرفتار هوائیم ، دست بی دستان بگیر
این هوای نفس دون و افعی جان همچنان
کرده ما را در غل و زنجیر ، مغلوب و اسیر

۱۴۷۰.خداوند متعال(۱۰)
نتوان خدا ببینی ، به دو چشم خویشتن آن
دل اگر خدا شناسی ، دل خود براق گردان
بنما دل و روان را ، چو مرآت صاف و روشن
به یقین اگر رسیدی ، همه چیز نقش سبحان

+ نوشته شده در  چهارشنبه یکم فروردین ۱۴۰۳ساعت 12:46  توسط علی رجالی  | 

مجموعه رباعیات و دو بیتی های پروفسور علی رجالی(۱۴۴)

۱۴۴۱.امام حسین(۱)
بر گلوی ماه تابان ، تیغ بران خنجر است
زاده ی زهرای اطهر ، خون یزدان بی سر است
سر جدا از پیکر و آغشته در خون گوهری
از غم شاه شهیدان ، تا قیامت محشر است


۱۴۴۲.امام حسین(۲)

از جفای کوفیان ، فرزند زهرا بی سر است
سم اسبان بی محابا ، روی نعش و پیکر است
سر جدا شد از قفای حضرت و خولی ببرد
چون که او خواهان پاداش یزید کافر است

۱۴۴۳.امام حسین(۳)
قلب یاسین شد شهید و دخت زهرا یاور است
می کند رسوا عدو را، ناطقی چون مادر است
خطبه های دخت زهرا همچو خاری در گلوست
زینب غم دیده در سوگ و فجایع سرور است


۱۴۴۴.امام حسین(۴)

رفت بر بالای نیزه شمس رخشان ، سرور است
قاری قرآن به نی رفت ، ماه تابان بی سر است
تا قیامت جن و انسان ها، عزادار و غمین
در تنور خانه ی خولی ، سری بی پیکر است



۱۴۴۵.امام حسین(۵)

شهسوار و مرد میدان ، یکه تاز و برتر استت
در مصاف کوفیان و شامیان ، چون حیدراست
تا که احیا دین حق گردد ، ز دست قاسطین
شهسوار ملک یزدان ، شیر غران ، داور است


۱۴۴۶.امام حسین(۶)
سرور آزادگان و خسرو دین ، رهبر است
از برای امر و نهی کافران ، بی یاور است
لیک مهدی آید و دنیا گلستان می شود
یاد او در جشن و حرمان ، همچنان در خاطر است

۱۴۴۷.امام حسین(۷)
خسرو کون و مکان ، فرزند مولا ، شهپر است
او که در راه پدر ‌کوشا و همچون رهبر است
دین احمد را کند احیا ، چو جدش مصطفی
جای اسماعیل می گردد ذبیح و انور است

۱۴۴۸.حضرت زینب(۱)
حضرت ام المصائب ، دخت حیدر ، یاور است
بر فراز تل زینب ، شیر غران ، ناظر است
شاهد قتل حسین و رهروان است یک به یک
راوی اعمال دون بر پیکر و بر لشکر است

۱۴۴۹.حضرت زینب(۲)
مظهر الطاف یزدان، گنج ایمان، حاضر است
خطبه هایش در مصاف دشمنان چون مادر است
می کند رسوا یزید کینه توز و فتنه گر
شیر غران خار چشم اشقیای کافر است

۱۴۵۰.حضرت زینب(۳)
راز دار حی سبحان، دخت زهرا ، شاهد است
روزها چون شیر میدان و شبان چون عابد است
کاروان اهل بیت مصطفی را رهبر است
در فداکاری سر آمد ، در عبادت زاهد است

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:9  توسط علی رجالی  | 

باسمه تعالی

سرور آزادگان

امام حسین


بر گلوی ماه تابان ، تیغ بران خنجر است
زاده ی زهرای اطهر ، خون یزدان بی سر است
سر جدا از پیکر و آغشته در خون گوهری
از غم شاه شهیدان ، تا قیامت محشر است


از جفای کوفیان ، فرزند زهرا بی سر است
سم اسبان بی محابا ، روی نعش و پیکر است
سر جدا شد از قفای حضرت و خولی ببرد
چون که او خواهان پاداش یزید کافر است


قلب یاسین شد شهید و دخت زهرا یاور است
می کند رسوا عدو را، ناطقی چون مادر است
خطبه های دخت زهرا همچو خاری در گلوست
زینب غم دیده در سوگ و فجایع سرور است


رفت بر بالای نیزه شمس رخشان ، سرور است
قاری قرآن به نی رفت ، ماه تابان بی سر است
تا قیامت جن و انسان ها، عزادار و غمین
در تنور خانه ی خولی ، سری بی پیکر است



شهسوار و مرد میدان ، یکه تاز و برتر استت
در مصاف کوفیان و شامیان ، چون حیدراست
تا که احیا دین حق گردد ، ز دست قاسطین
شهسوار ملک یزدان ، شیر غران ، داور است


خسرو کون و مکان ، فرزند مولا ، شهپر است
او که در راه پدر ‌کوشا و همچون رهبر است
دین احمد را کند احیا ، چو جدش مصطفی
جای اسماعیل می گردد ذبیح و انور است



سرور آزادگان و خسرو دین ، رهبر است
از برای امر و نهی کافران ، بی یاور است
لیک مهدی آید و دنیا گلستان می شود
یاد او در جشن و حرمان ، همچنان در خاطر است

سراینده

دکتر علی رجالی

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:5  توسط علی رجالی  | 

باسمه تعالی

بارگاه امام رضا(ع)

زاده ی موسی ابن جعفر نور چشم حیدر است
او بود شمس الشموس و نور حق را مظهر است
ملجا درماندگان است و پناه بی کسان
چنگ زن بر مرقدش ، زیرا شفیع محشر است


هشتمین ماه ولایت ، قدسیان را سرور است
بارگاه حضرتش ، آرام بخش مضطر است
مامن دلدادگان است و پناه مردمان
این سرای دل ربا ، همچون بهشت انور است


بارگاه هشتمین اختر ، سرای دیگر است
هر کجای صحن و ایوانش سراسر زیور است
مرکز امن و امان است این سرای دلپذیر
گنبد و گلدسته اش پوشیده از سیم و زر است


ضامن آهو رضا باشد ، شفیع محشر است
در دو عالم منجی است و زاده ی پیغمبر است
سجده گاه شیعیان از خاک مدفون ولاست
تربت پاکش معطر ، همچو مشک و عنبر است


هشتمین شمس رسالت ، همچو در و گوهر است
مرقد پاک و ظریحش ، دیدگان را افسر است
باعث ایجاد هستی ، حضرت سلطان طوس
جمله معصومین ، امام و مقتدای برتر است


شوق دیدار و وصالت بر زبان و در سر است
مرغ جانم می کند فریاد ، بی بال و پر است
هر دل بشکسته می گردد روانه سوی طوس
چون امید و شافع هر بینوایی اکبر است


بارگاهت همچو رضوان بی نظیر و طاهر است
قطره های اشک زوارت ، بسان گوهر است
هست سقاخانه ات سر چشمه ی حوض برین
آب آن آب حیات است و ز حوض کوثر است


بارگاه زاده ی زهرا ، جلال کشور است
این سرای حجت حق و شفیع و داور است
به چه زیبا منظری دارد سرای دلگشا
من نمی دانم بهشت است یا سرای دیگر است



چون رضا علمش ز حق است و حکیمی قادر است
در مصاف اهل دانش ، در بلاغت برتر است
عالمان دین عیسی می شوند تسلیم حق
گنج اسرار خدا و مقتدا و رهبر است

سراینده

دکتر علی رجالی

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و هفتم اسفند ۱۴۰۲ساعت 13:7  توسط علی رجالی  | 

مجموعه رباعیات و دو بیتی های پروفسور علی رجالی(۱۴۱)

۱۴۱۱.فراخوان
در قیامت می شود محشر به پا
مردگان را زنده می سازد خدا
می شود غوغا به پا با امر حق
دان خدا قادر به احضار شما

۱۴۱۲.عصیان
خداوندا در این شب های قرآن
ببخشا لغزش ما را ز طغیان
نمی باشد گنه از عمد و از علم
بود غفلت ز خویش و جرم و عصیان


۱۴۱۳.اذان
صوت جان بخش موذن ، با اذانی دلنواز
رهنمون سازد تو را ، بهر نیایش چون نماز
تا به پا داری قیامی و سجودی و رکوع
می برد ما را برای گفتگو ، راز و نیاز

۱۴۱۴.چاره
من اسیر دست شیطانم ، خدایا چاره ای
کاین چنین نالان و حیرانم ، خدایا چاره ای
من که می دانم تویی صاحب علاج چاره ها
من گرفتارم ، پشیمانم ، خدایا چاره ای


۱۴۱۵.زندان
من به بند و حصر و زندانم ، خدایا چاره ای
روز و شب چون شمع سوزانم ، خدایا چاره ای
چند روزی در قفس مهمان نمودی ای فلک
من گدای شاه شاهانم ، خدایا چاره ای

۱۴۱۶.پشیمان
دیگر از دنیا گریزانم ، خدایا چاره ای
عاشق یار و پریشانم ، خدایا چاره ای
من ز اعمال خودم شرمنده ام در آخرت
خسته و زار و پشیمانم ، خدایا چاره ای

۱۴۱۷.شیدایی
من ز شیدایی پریشانم ، خدایا چاره ای
با نگاهت مست و حیرانم ، خدایا چاره ای
جز تو معشوقی نمی خواهم ، ندارم دلبری
عشق تو در روح و در جانم ، خدایا چاره ای


۱۴۱۸.کنج
کنج این دنیا گرفتارم ، خدایا چاره ای
بی پر و بال و ، خطا کارم ، خدایا چاره ای
عمر من دارد به پایان می رسد ، شرمنده ام
من اسیر نفس امارم ، خدایا چاره ای


۱۴۱۹.باخت
باختم ، عمر گرانقدر و گران سنگ طلا
من هدر دادم جوانی را به بطلان و خطا
زندگی سرشار برد است و پر از انواع باخت
با توکل ، با تدبر ، دور بنما هر بلا

۱۴۲۰.سالار
سرور جن و بشر ، سید و سالار ، علیست
شه دین ، شیر خدا ، مخزن اسرار، علیست
باعث خلقت هستی است علی در دو جهان
خسرو کون و مکان ، مظهر دادار ، علیست

+ نوشته شده در  جمعه بیست و پنجم اسفند ۱۴۰۲ساعت 8:41  توسط علی رجالی  | 

مجموعه رباعیات و دو بیتی های پروفسور علی رجالی(۱۴۰)

ماه مبارک رمضان

۱۴۰۱.رمضان(۱)
رمضان ماه نزول است و تلاوت
رمضان ماه خدا باشد و رحمت
که گناهان شده بخشوده ز حکمت
رمضان ماه سرور است و عبادت

۱۴۰۲رمضان(۲)
رمضان ماه فطور است و سخاوت
رمضان ماه دل و ماه ریاضت
که شود باعث تقوی و سلامت
رمضان ماه نجات است و هدایت

۱۴۰۳.رمضان(۳)
رمضان ماه شب و ماه حلاوت
رمضان ماه خود و ماه سعادت
که دعا گشته در این ماه اجابت
شده ابلیس در این ماه اسارت

۱۴۰۴.رمضان(۴)
رمضان ماه علی است و ولایت
رمضان ماه لقا است و کرامت
به علی گشته در این ماه خیانت
که نصیب شه دین گشت شهادت

۱۴۰۵.رمضان(۵)
رمضان ماه گذشت است و عنایت
بود امید مسلمان به شفاعت
که به مهمانی حق گشته ای دعوت
رمضان ماه خود و ماه سعادت

۱۴۰۶.رمضان(۶)
رمضان ماه شکور است و جماعت
رمضان ماه عطا است و بشارت
شده احیا در این ماه روایت
که در این خاتمه عید است و سعادت

۱۴۰۷.رمضان(۷)
رمضان ماه مشیر است و عدالت
رمضان ماه ظهور است و حکومت
شده اعمال در این ماه حکایت
که دعا بهر فرج گشته اشا رت

۱۴۰۸.رمضان(۸)
رمضان ماه گذشت است و اطاعت
که شود صلح اگر هست عداوت
رمضان ماه رجوع است و اجابت
که گنه کار شود بنده اگر هست ندامت

۱۴۰۹.رمضان(۹)
رمضان ماه حساب است و ندامت
بود امید هر انسان به عبادت
رمضان ماه زکات است و حمایت
که در این ماه بود فطر صیانت


۱۴۱۰.رمضان(۱۰)
رمضان ماه جهاد است و ریاضت
که مسلمان شده سی روز ضیافت
رمضان ماه نیاز است و شفاعت
که شود موجب احسان و هدایت

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و سوم اسفند ۱۴۰۲ساعت 21:58  توسط علی رجالی  | 

باسمه تعالی

سوگ حضرت زهرا(س)


بی تامل ، اسوه ی حجب و حیا را می زنند
بهر دنیا ، همسر شیر خدا را می زنند
تا خلافت را بدست آرند ، با مرگ نبی
بی محابا ، عصمت آل عبا را می زنند


بین آن دیوار و در ، خیرالنسا را می زنند
روز روشن با لگد ، شمس الضحی را می زنند
داد غیرت می زنند و لاف دین ، نامحرمان
بی محابا ، دختر بدر الدجی را می زنند


بی شرف ها ، یادگار مصطفی را می زنی
بی مروت ، نور چشم مرتضی را می زنی
از برای قدرت چند روزه ی دنیا چنین
مظهر نور و صفا ، شمس الضحی را می زنی


شامیان ، صاحب عزا فرزند زهرا می زنند
در مسیر شام و کوفه ، دخترش را می زنند
می زنند با سنگ و چوب و نیزه ها بر غافله
بی شرف ها ، سرور اهل سجایا می زنند


آبروی عالم و الگوی انسان ها زدنند
مشعل و سرچشمه ی جوشان دریا را زدنند
سقط کردند محس زهرا ز میخ پشت در
با لگد از پشت در بر پهلوی زهرا زدنند


در زمین نینوا ، در قتلگه ، مولا زدنند
شمر ملعون سر جدا بنمود ، بی پروا زدنند
قلب زینب خون شود از طشت و از داغ حسین
بر لبان نور هستی ، چوب خیزر را زدنند

سراینده

دکتر علی رجالی



+ نوشته شده در  شنبه نوزدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 2:22  توسط علی رجالی  | 

مجموعه رباعیات و دو بیتی های پروفسور علی رجالی(۱۳۷)

۱۳۷۰.قطار زندگی
این قطار زندگی ، روزی به پایان می رسد
هر کسی روزی سوارش می شود ، آن می رسد
این سفر کوتاه می باشد ، به سرعت طی شود
کس نداند وقت آن ، یکباره فرمان می رسد

۱۳۷۱.بیداری
آنان که ز خود عبور و بیدار شدند
شمع دو جهان گشته و ابرار شدند
راه شهدا و نصر خوبان همگی
ناجی بشر ز غفلت و یار شدند

۱۳۷۲.می ناب
مست معشوقم و مست می خالص می ناب
می دنیا نکند جان مرا آن سیراب
مست انگور و شراب و عرق دنیایی
موجب رنج و گناه است ، تغافل و عذاب

۱۳۷۳.یا مهدی
دیوانه و شیدای توام ، یا مهدی
گم گشته ی دریای توام ، یا مهدی
دریای وجود و معرفت در هستی
دل برده ی رعنای توام ، یا مهدی

۱۳۷۴.مقام شهدا
بدان جای شهیدان بس رفیع است
خلایق را امید و هم شفیع است
ز نور حق تعالی مست و حیران
شهیدان را دلی پاک و وسیع است

۱۳۷۵.اصحاب یمین
خوش به حال سالکان و اهل دین
همچو سلمان ، همچو اصحاب یمین
نامه ی اعمالشان در دست راست
می درخشد همچو خورشید و نگین

۱۳۷۶.رزق
دیر فهمیدم که مرگ آید بسوی هرکسی
دیرفهمیدم که رزق ما رسد حتی خسی

جملگی ما را خدا یاری کند در زندگی
پس چرا بی تاب فردایی، چرا دل واپسی

۱۳۷۷.منزل گاه
شد عیان منزل گه اهل یقین
بهر یاران حسین و مخلصین
شد تجلی عالم غیب و شهود
در سرای دیگر و جنت چنین

۱۳۷۸.تدبیر
اگر داری تو عقل و علم و دانش
اگر داری تو صبر و حلم و بینش
چرا بی تابی و نا لان و دلتنگ
موفق می شوی با سعی و کوشش

۱۳۷۹.رزق و روزی
توکل کن ، تدبر کن ، دو چندان
شروع کن کار خود با صوت قرآن
تداوم در امور و نظم و کوشش
سبب گردد تو را رزق فراوان


۱۳۸۰.نوای دل
مشنو از نی چون ، روایت می کند
بشنو از جان ، چون صدایت می کند
مشنو از نی ، نی صدای بینواست
بشنو از حق ، چون عنایت می کند

+ نوشته شده در  چهارشنبه شانزدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 10:4  توسط علی رجالی  | 

مجموعه رباعیات و دو بیتی های پروفسور علی رجالی(۱۳۶)

۱۳۶۱.صبوری
اگر خواهی سعادت در دو دنیا
عبادت کن خدا را ، کسب تقوا
صبوری کن ، صبوری کن ، صبوری
صبوری در مصیبت ، هم بلایا


۱۳۶۲.معراج
سر به خاک آری و آیی در رکوع
موجب معراج می گردد ، خضوع
این رکوع و این خضوع و سجده ها
گفتگو یی با خدا باشد ، شروع

۱۳۶۳.نامحرمان
بین آن دیوار و در ، خیرالنسا را می زنند
روز روشن با لگد ، شمس الضحی را می زنند
داد غیرت می زنند و لاف دین ، نامحرمان
بی محابا ، دختر بدر الدجی را می زنند

۱۳۶۴.اسوه
بی تامل ، اسوه ی حجب و حیا را می زنند
بهر دنیا ، همسر شیر خدا را می زنند
تا خلافت را بدست آرند ، با مرگ نبی
بی محابا ، عصمت آل عبا را می زنند

۱۳۶۵.صاحب عزا
شامیان ، صاحب عزا فرزند زهرا می زنند
در مسیر شام و کوفه ، دخترش را می زنند
می زنند با سنگ و چوب و نیزه ها بر غافله
بی شرف ها، سرور اهل سجایا می زنند

۱۳۶۶.یادگار مصطفی
بی شرف ها ، یادگار مصطفی را می زنی
بی مروت ، نور چشم مرتضی را می زنی
از برای قدرت چند روزه ی دنیا چنین
مظهر نور و صفا ، شمس الضحی را می زنی

۱۳۶۷.محسن زهرا
آبروی عالم و الگوی انسان ها زدنند
مشعل و سرچشمه ی جوشان دریا را زدنند
سقط کردند محس زهرا ز میخ پشت در
با لگد از پشت در بر پهلوی زهرا زدنند

۱۳۶۸.چوب خیزران
در زمین نینوا ، در قتلگه ، مولا زدنند
شمر ملعون سر جدا بنمود ، بی پروا زدنند
قلب زینب خون شود از طشت و از داغ حسین
بر لبان نور هستی ، چوب خیزر را زدنند

۱۳۶۹.احترام
چو خواهی بهین عالمی ای پسر
به مادر محبت نما ، هم پدر
نخواهند جز عزت و احترام
بلایا شود دور ،بی درد سر


۱۳۷۰.تسکین
هر که بار خویش را جانانه بست
می شود از جام وصل یار مست
دل به فیض سرمدی تسکین شود
چون زند پا بر درون و نفس پست

+ نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 21:56  توسط علی رجالی  | 

مجموعه رباعیات و دو بیتی های پروفسور علی رجالی(۱۳۵)

۱۳۵۱.دادرس
ای دادرس مردم ، ای پادشه خوبان
بر ما بنما لطفی ، در پیش گه یزدان
مردم همه مشتاقند ، بینند رخ گلگونت
فریاد رس مایی ، تفسیر شود قرآن

۱۳۵۲.شروع
به نام خدا وند روزی رسان
که نامش بود ورد پیر و جوان
شروع کن تلاش و تقلای خویش
به نام خداوند عرش و جهان

۱۳۵۳.عزت
شرف و عزت ما در تقواست
از خدا خواه ، که او بی همتاست
هر که را نیست سعادت ، عزت
ذلت و خواری او واویلاست

۱۳۵۴.رسالت

نبی مسلمین ، منجی ، امام است
پیام حق تعالی در کلام است
رسالت باعث خشم قبایل
هدایت سوی حق را در مرام است


۱۳۵۵.نور دو عالم
عجب عشقی بود ، آن عشق والاست
عجب نوری بود ، آن نور مولاست
همه بر گرد او اندر دو عالم
حسین ابن علی ، فرزند زهراست


۱۳۵۶.عشق ولایت
صفای باطن و عشق ولایت
شفای جان بود ، عز و سعادت
مجو جز اهل بیت و دین و قرآن
دوای جان بود تقوا و حکمت

۱۳۵۷.فصل الخطاب
دیر فهمیدم ، قیامت باشد و روز حساب
دیر فهمیدم حقایق را ، بود فصل الخطاب
در جوانی غفلت و در نو جوانی منفعل
دیر فهمیدم که پیری آید و من در حجاب


۱۳۵۸.عالم غیب
آنچه پنهان است از دید بشر
ماورای جسم می باشد اثر
عالم غیب است اسرار نهان
بر خدا نبود غیابی در نظر

۱۳۵۹.منزل گاه
شد عیان منزل گه اهل یقین
بهر یاران حسین و مخلصین
شد تجلی عالم غیب و شهود
در سرای دیگر و جنت چنین

۱۳۶۰.اصحاب یمین
خوش به حال سالکان و اهل دین
همچو سلمان ، همچو اصحاب یمین
نامه ی اعمالشان در دست راست
می درخشد همچو خورشید و نگین


+ نوشته شده در  پنجشنبه دهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 12:5  توسط علی رجالی  | 

مجموعه رباعیات و دو بیتی های پروفسور علی رجالی(۱۳۴)

۱۳۴۱.قدر استاد
قدر استاد ندانند گروهی چندان
گوهری هست گران قیمت و چون در افشان
چونکه استاد عزیز است و بود دانشمند
سالها رنج و تلاش است ، گلی در بستان

۱۳۴۲.حلم
ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺁ ﮔﺎﻫﯽ ﻭ علم
نور ایمان و فلاح و صبر و حلم
حکمت افزون می شود از جمع آن
موجب آرامش است و کسب سلم

۱۳۴۳.فرهنگ
زمانی که امیال دون اصل شد
شعائر چو ایمان ز ما فصل شد
علاقه به فرهنگ بیگانگان
شعار جوانان و این نسل شد

۱۳۴۴.طبیب جانها
اگر خواهی کمال و علم و حکمت
مهار نفس خود از کبر و شهوت
نما تذهیب نفس و کسب دانش
طبیب جان و حرمان ، اهل عصمت

۱۳۴۵.معاش
موجب افزایش رزق و معاش
در قناعت باشد و کار و تلاش
روزی ما می رسد با امر حق
او مقسم باشد و نالان نباش


۱۳۴۶.روز رستاخیز
به نام خدا وند علم و کتاب
خداوند روز عقاب و حساب
رسد وقت موعود و وقت معاد
بود پرسش و پاسخ و گه عذاب


۱۳۴۷.گشایشگر
به نام خدا وند کیهان و نور
خدای حکیم و علیم و غیور
که ذکرش تسلا دهد جان ما
گشاید گره ، از مصائب ، امور

۱۳۴۸.مردم غزه
غزه را نابود کردند و خراب
مردمان غزه در رنج و عذاب
بین نقاب دشمنان رفته کنار

نیست مردم را غذا و نان و آب

۱۳۴۹.شاهد
خدا قادر و شاهد کار ماست
خدا وند ناظر به رفتار ماست
بقای جهان پرتوی اذن اوست
کمال و تعالی به پندار ماست

۱۳۵۰.بی تاب
روزی ما می رسد ، بی تاب و سرگردان نباش
عاقبت باشد خوشی ، نالان و بی ایمان نباش
حق تعالی حامی و هر دم حمایت می کند
بهر دنیای دنی ، مجذوب و در حرمان نباش

+ نوشته شده در  سه شنبه هشتم اسفند ۱۴۰۲ساعت 14:23  توسط علی رجالی  | 

مجموعه رباعیات و دو بیتی های پروفسور علی رجالی(۱۳۳)

۱۳۳۱.آفت
خود پسندی آفتی باشد دنی
مردمان را ابله و خود را قوی
کی بدارد نا توان یک روز خوش

عزت انسان به تقوا ، بندگی

۱۳۳۲.خر سواری
گر شوی خر بهتر از با خر شدن

دوری از خر کن برای سر شدن
خلقت خر از برای آدمیست
خر سواری کن بجای خر شدن

۱۳۳۳.خانه
خانه ی بی مهر کی یک خانه است
خانه ی بی عشق دانی لانه است
در جدل پر هیز کن ای با خرد
خود بزرگی کاذب و افسانه است

۱۳۳۴.دانش
جهل و نادانی ، نهایت ذلت است
علم و آگاهی ، کمال و حکمت است
فضل و دانش بی حد و بی انتهاست

کسب دانش با معارف عزت است

۱۳۳۵.ذلت
تا به کی خوار و ذلیلی و حقیر
می شوی نالان و گریان و اسیر

معرفت جو ، تا ببینی حق کجاست

حق تعالی خالق کل و کبیر

۱۳۳۶.دانش
گر بخواهی کسب دانش ، رنگ رنگ
کن طلب از حق تعالی جای سنگ
کسب علم و معرفت دانی تو را
می برد تا عرش بالا ، بی درنگ

۱۳۳۷.دوست
همنشیی با بدان ممدوح نیست
عاقبت جز نکبت و اندوه نیست
همنشیی با کسان باید گزید
موجب رشد است و آن انبوه نیست


۱۳۳۸.معصیت
رو به سوی اهل دین و معرفت
می دهد ما را کمال و مغفرت

در جدال و جنگ با انفاس دون
می شود ناجی تو را در معصیت

۱۳۳۹.روزگار
چون که در این روزگار
نیست صفا و قرار
فکر عقوبت نما
گریه کنی زار زار

۱۳۴۰.یار
دان که مرا یار نیست
همدم و دلدار نیست
دیدن معشوق هم
با دل بیمار نیست

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و پنجم بهمن ۱۴۰۲ساعت 11:50  توسط علی رجالی  | 

مجموعه رباعیات و دو بیتی های پروفسور علی رجالی(۱۳۲)

۱۳۲۱. خود پسندی
جمعی که اسیر نفس خویش است
مشغول گناه و نفی کیش است

جمعی که حریص و خود پستند
مشغول ریا و مال بیش است
کی در صدد حصول عقبی است


۱۳۲۲.مصیبت
جمعی به توسل و عبادت
مشغول دعا و ذکر حاجت

جمعی به عذاب و رنج و سختی
در دام فلاکت و مصیبت

۱۳۲۳.ملاک
جمعی که حذر از آن صواب است
همچون قدحی ز منجلاب است
جمعی که برای ما ملاک است
مردان خدا و حرف ناب است

۱۳۲۴.سر فرازی
جمعی که همیشه سر فرازند
در محضر حق به ذکر و رازند
دائم به نیایش و تلاشند
مشغول عبادت و نمازند

۱۳۲۵.حیا
جمعی به بهانه بی حیا شد
در محضر حق ادب فنا شد
هر کس که ادب مرام او بود
محبوب خلایق و خدا شد

.گناه
گنه در اهل دل راهی ندارد
دلیلی غیر خود خواهی ندارد
گنه را چون نجاست می توان دید
بجز دوری ز آن راهی ندارد

۱۳۲۷.سرگذشت
آنچه را طی می کنی ، شد سر گذشت
تا که کردیم فکر ، گفتند در گذشت
این دو روز عمر دریاب ای بشر
ظلم و جور ناکسان از سر گذشت

۱۳۲۸.کاخ
تا به کی اهل ریا و خدعه ای

اهل نامردی و فسق وحقه ای
می زنی تهمت به این و آن بسی
تا به کی مشغول کاخ و بقعه ای

۱۳۲۹.بخشش
مال مردم می خوری هر روز و شب
وانگهی خواهان بخشش سوی رب

کسب دنیا کی کند روحت روان
تا به کی خواهان دنیا یی ، طرب

۱۳۳۰.آب دستی
گر بگردد آب دستی از طلا

جای آن دانی که باشد در خلا
تا به کی مردم فریبی می کنی
می شود روزی درونت بر ملا

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و پنجم بهمن ۱۴۰۲ساعت 8:37  توسط علی رجالی  | 

مجموعه رباعیات و دو بیتی های پروفسور علی رجالی(۱۳۱)

۱۳۱۱.دوستی
دوستی گردد عیان ، اندر مصیبت یا که فقر
جز خدا حامی نباشد ، در سرا شیبی قبر
تا به کی غافل ز خود در این سرای بی وفا
دشمن ما در درون جان بود تا روز حشر

۱۳۱۲.الگو
زهرا و علی ، که بهترین زوج جهان از ازل اند
الگو ى کمال و معرفت در نظر و در عمل اند
از پرتوی آنها ، فلک و عالم هستی برپاست
افراد شقی و دون صفت ، بی ادب و هم خجل اند

۱۳۱۳.خود بینی
خود آرایی وخود بینی ، خطا و خود بلایی است
طلب غیر از خدا ، واهی و بی جا و گدایی است
تلاش آدمی ، حق جویی و کشف حقیقت
خدا خواهی ، خدا جویی ، درون هر ندایی است

۱۳۱۴.حدود ‌دوستی
دوستی با مردمان ، دارد حدود
دشمنی با دشمنان ، باید زدود
ممکن است روزی عیان گردد نظر
دوستی یا دشمنی ، باید فزود

۱۳۱۵.دوستی
دوستی یا دشمنی دارد حدود
می شود روزی عیان ، اسرار زود
سعی کن بر خویشتن آیی برون
تا که گویند آفرین و صد درود

۱۳۱۶.محبت
اهل احسان و شفقت ، گهری یکدانه
قدر دانان محبت ، چو صدف دردانه
جان فشانی و گذشت شهدا الگو کن
مشی ایثار و شهادت ، هدفی جانانه

۱۳۱۷.معرفت
از هزاران اندکی با معرفت
مابقی اندر گناه و معصیت
خوش به حال سالکان و اهل دل
صاحب عز و مقام و منزلت

۱۳۱۸.غفلت
جمعی به فساد و رنج و شهوت
گمراه و اسیر نفس و غفلت

جمعی به دعا و یاد یزدان
خواهان کمال و علم و عزت

۱۳۱۹.غارت
جمعی به نزاع و جنگ و غارت
دنبال مقام و پست و شهرت
جمعی به تلاش و کار و کوشش
در کسب حلال مال و ثروت

۱۳۲۰.ستایش
جمعی به تفکر و عبادت
مشغول نیایش و ریاضت
جمعی به ریا و خدعه و زور
در فکر خلافت و خیانت

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و چهارم بهمن ۱۴۰۲ساعت 14:37  توسط علی رجالی  | 

مجموعه رباعیات و دو بیتی های پروفسور علی رجالی(۱۳۰)

۱۳۰۱.مردان خدا
گفت مولایم علی ، اوصاف مردان خدا
جملگی باشند ، خورشید درخشان خدا
در سخن گفتن ، خدا را یاد و آنها شاکرند
در مصیبت صابر و دائم به فرمان خدا

۱۳۰۲.کیش
من از نفسی که مى گردد ، عذاب خویش می ترسم
من از جاهل ، که مى گوید ، ندارم کیش مى ترسم
ندارم ترسی از دنیا ، که هر کس رفتنی باشد
"من از گرگی که مى پوشد لباس میش مى ترسم"

۱۳۰۳ سوره کوثر
فاطمه ام ابیها ، صاحب علم و کمال و اطهر است
عمر آن گل ، شش برابر نقطه های کوثر است
کی شود مهدی بیاید تا کند تفسیر آن
همسر دخت نبی ، مولود کعبه ، حیدر است

۱۳۰۴.یوسف
ناجی یوسف تویی ، در قعر چاه
عزت و شوکت دهی با عز و جاه
تو خدایی می کنی و ما گرفتار هوا
مى شود یوسف ، عزیز مصر و شاه

۱۳۰۵.حضرت علی
عدو مى گفت مولا بی نماز است
شهادت در حرم گویای راز است
ولایت تا ابد پاینده گردید
که تفسیر حقیقت کار ساز است

۱۳۰۶.شهادت
شهادت موجب احیای افکار
حقیقت دیده گردد نزد اغیار
علی در کعبه گوید آرزویش
کند خوشبختیش ابراز و اظهار

۱۳۰۶.انتقاد
در صدد باش ، زدایی نظر و افکارت
در کمین باش ، شناسی عمل و پندارت
چو کسی کرد نصحیت ، مکن داد و فغان
زنگ ساعت که صدا کرد ، کند بیدارت

۱۳۰۷.آثار ظهور
آثار ظهور ، یک به یک پیدا شد
مکر و دغل فتنه گران افشا شد
مرگ ملک و شاه عرب عبدالله
جنگ یمن و شام و حلب بر پا شد

۱۳۰۸.عصیان
دیر فهمیدم که عصیان کرده ام در بندگی
دیر فهمیدم که تنها اوست اندر زندگی
ای بشر تا کی اسیر این و آن و نفس خود
دیر فهمیدم زمان طى شد و ما در بردگی

۱۳۰۹.تسلیم
دل اگر رنجیده شد ، کی مى توان ترمیم کرد
آدمی چون رانده شد ، کی مى شود تعلیم کرد
در جوار حق شدن ، تسلیم شرط لازم است
روح و جان یاغی بود ، کی می توان تسلیم کرد

۱۳۱۰.قناعت
گر قناعت پیشه کردی در امور زندگی
کی شوی محتاج مردم در امور دنیوی

ای خدا ما را مکن محتاج خلقت روز و شب

گر چه ما غافل ز حقیم و امور معنوی

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و سوم بهمن ۱۴۰۲ساعت 11:30  توسط علی رجالی  | 

مجموعه رباعیات و دو بیتی های پروفسور علی رجالی(۱۲۹)

۱۲۹۱.قفس
روح من سرکش و فرمانبر میل و هوس است
منم آن بنده ی شیطان که اسیر قفس است
چه کنم تا که شوم دور ز نفس و دل خویش
هر چه آورد سرم ، مستی و کار عبث است

۱۲۹۲.توکل
جز توکل بر خدا سرمایه ی در کار نیست
هر که را باشد توکل ، کار او دشوار نیست
با امید حق تعالی ، کی بشر تنها شود
در گلستان طبیعت ، هر گلی بی خار نیست

۱۲۹۳.مخزن اسرار
ای دخت نبی ، مخزن اسرار دو عالم
ای کوثر دین ، مظهر حق ، بضعه ی خاتم
دردانه گهر ، ای شرف آدم و حوا
از بهر علی همسر فرزانه و همدم

۱۲۹۴.سراب
دیر فهمیدم که دانش نیست در حمل کتاب
دیر فهمیدم زمان طى شد ولی من در منجلاب
تا به کی غافل بمانم در جهان دون و پست
دیر فهمیدم که دنیا نیست چیزی جز سراب

۱۲۹۵.معلم
ای معلم ، وارث پیغمبران
بهره مند از سر حق ، در هر زمان
کیستی تو ، صاحب فهم و کمال
رهنمایی می کنی ، خلق جهان

۱۲۹۶.اخلاق
ای محمد ، مظهر خلق کبیر
صاحب حمد و مقامی بی نظیر
خلق را منجی و هادی گشته ای
حکم حق جاری نمودی در غدیر

۱۲۹۷.زندگی
زندگی کن با خضوع و مهربانی با صفا
زندگی کن با امید و با توکل بر خدا
می شود شیرین حیات و زندگی با یار خوب
زندگی کن با محبت هم به ظاهر هم خفا

۱۲۹۸.نگرانی
دیر فهمیدم که می آید اجل بر هر کسی
رزق هر کس می رسد ، حتی خسی
دیر فهمیدم که ایزد ناظر احوال ما
پس چرا هر روز و شب دل واپسی

۱۲۹۹.شب قدر
نور قرآن در جهان امشب هویدا مى شود
نفس دون پاکیزه و افعال انشا مى شود
روح و جان مسرور و دل سوی خداست
سرنوشت آدمی تعیین و امضا مى شود

۱۳۰۰.اصول دین
محمد با نبوت را پذیرفتم ، پذیرفتم
امامت با عدالت را پذیرفتم ، پذیرفتم
یگانه خالق عالم ، به یکتایی پذیرایم
معاد و هم قیامت را پذیرفتم ، پذیرفتم

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و دوم بهمن ۱۴۰۲ساعت 23:45  توسط علی رجالی  | 

مجموعه رباعیات و دو بیتی های پروفسور علی رجالی(۱۲۸۱)

۱۲۸۱.مزار
مرغ دل پر می زند سوی دیار فاطمه
گشته روز عاشقان چون شام تار فاطمه
هر کجا دل میرود مستانه اندر جستجوست
تا بجوید بینوا خاک و مزار فاطمه

۱۲۸۲.محضر حق
گر عشق لقا باشد ، سهل است مصیبت ها
چون در ره قرآنی ، شهد است ملامت ها
در محضر حق مادام ، دور ی ز گناهان کن
گر لذت آن بینی ، زیباست عبادت ها

۱۲۸۳.رستگاری
بشنو از رب عظیم ، خالق کل و قدیم
هر که آرد بر زبان ، نام یزدان حکیم
رستگار است در جهان ، در دو عالم همزمان
تا ابد دارد حیات ، حی و سبحان و کریم

۱۲۸۴.هدف کربلا
هر که دارد هدف کرب و بلا ، بسم الله
هر که خواهد نظر خون خدا ، بسم الله
عاشقان در ره سالار شهیدان رفتند
آن که خواهد شرف و عزت و جا ، بسم الله

۱۲۸۵.عبادت
عبادت چون غذاى روح و جان است
ادایش روز و شب قوت روان است
بریدن از خود و طى کمال است
نجات هر کسی مرهون آن است

۱۲۸۶.گذشت
خوشا آنان که در راه ولایت
رها کردند جان و مال وثروت
برای حفظ دین و راه یزدان
گذشتند از زن و فرزند و مکنت

۱۲۸۷.نعمت
الهی سینه ای ده پر ز حکمت
ببینم راز و اسراری ز خلقت
ندارم جز خدا ، یار و پناهی
زبانی ده که گویم شکر نعمت

۱۲۸۸.ولادت
شد نیمه ماه رمضان جشن ولادت
باشد همه جا شور و صفا بهر ولایت
آورده به عالم گهر ی دخت پیمبر
صورت چو علی قد چو نبی , بهر هدایت

۱۲۸۹.مقتدا
حسین و کربلا و خون یاران
ولی و مقتدای جن و انسان
عجب شوری به عالم کرده بر پا
شهیدان گرانقدر و اسیران

۱۲۹۰.آرامش
آرامش آدمی ، ز دین است
اخلاق نکو ، ورا نگین است
عقل و ادب و حیا ى انسان
ناجی بشر ، ز مکر و کین است

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و دوم بهمن ۱۴۰۲ساعت 21:58  توسط علی رجالی  | 

مجموعه رباعیات و دو بیتی های پروفسور علی رجالی(۱۲۷)

۱۲۷۰.تهمت
تهمت مزن ای دوست گرفتار شوی
مردار خوری و آن جهت خوار شوی
غیبت اثر وضعی و روحی دارد
با انس به آن ، شقی و بیمار شوی

۱۲۷۱.اذان
سزاوار ستایش ، در جهان هوست
اذان در گوش فرزندت چه نیکوست
نمازش خوانده گردد ، در نهایت
بقا مختص ذات حق بود دوست

۱۲۷۲.حسادت
حرص و حسد و غرور ، فرجام
نابود کند تو را سرانجام
با ترک گناه و شوق تقوی‌
آزاد شوی ز بند این دام

۱۳۷۳.خود بینی
رسد آدمی بجایی ، که به جز خودش نبیند
بکشد برادرش را ، که حسد فرو نشیند
به خدا قسم که هر گز ، عطشش فرو نشیند
عمل وخطا ى ما را ، شه جان چو روز بیند

۱۳۷۴.ولایت
نماز با ولایت روشنایی است
وصال کردگار و دلربایی است
ولی باشد امین حق تعالی
اطاعت از ولی کاری الهی است

۱۳۷۵.اجل
چون گنه آید زداید جان تو
گر اجل آید بگیرد جان تو
هر گنه ضایع کند روح تو را
با نیایش کی بمیرد جان تو

۱۳۷۶.قرآن
ره آورده شب قدر است قرآن
بود میراث احمد این گلستان
ز بهر عاشقان آب حیات است
به کام مومنان شهد است فرقان

۱۳۷۷.عید فطر
عید آمد و بلبل ز قفس نغمه کنان رست
طوطی دل از بند بدن رقص کنان جست
هر کس که در این ماه ز بیگانه جدا شد
با دلبر دیرینه ی خود طرح نهان بست

۱۳۷۸.عدالت
گر حجت حق آید ، پایان خصومت هاست
چون عشق حقیقی شد ، آغاز ولایت هاست
با آمدن مهدی عدل است ، عدالت ها
پاکیزه جهان گردد ، آزاد ز نکبت هاست

۱۳۷۹.نهضت
هر که دارد نظر آل عبا ، بسم الله
این جهان رهگذری بهر رضا ، بسم الله
حفظ دینی که محمد بودش پایه گذار
هدف نهضت شاه شهدا ، بسم الله

۱۳۸۰.شهادت
من چو خارم به کنار گل خوشبوی علی
دست گل چین زمان چید گل روی علی
تیغ کین تابه جبین شه عالم بنشست
غرق خون گشت چو گل ، قامت و گیسوی علی

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و دوم بهمن ۱۴۰۲ساعت 20:16  توسط علی رجالی  | 

مجموعه رباعیات و دو بیتی های پروفسور علی رجالی(۱۲۶)

۱۲۶۱.ندای حق
روز و شب در انتظار مهدی صاحب زمان
مردمان دیده ام بنشسته بر در خون فشان
تا ندای حق رسد از آسمان در هر طرف
با قیامی تحت امر صاحب روح و روان

۱۲۶۲.منتظر
منتظر ، یعنی امید ، یعنی عدالت در جهان
با قیامی تحت امر مهدی صاحب زمان
منتظر ، یعنی نوا ، یعنی رجا ، یعنی دعا
نام مهدی را بیان کردن دمادم بر زبان

۱۲۶۳.سخن بزرگان
روزگاری نظر اهل خرد گردش داشت
سخن و حرف بزرگان اثر و ارزش داشت
دوستی معنی زیبای صداقت را داشت
کار ها یکسره با عشق و صفا چرخش داشت


۱۲۶۴.رخ جانان
شده با علم و یقین خانه حق در بزنی
شده باو ر کنی و سوی خدا پر بزنی
این دل خسته عزیزم ، رخ جانان خواهد
شده از بهر خدا ، بر فقرا سر بزنی

۱۲۶۵.مستی
مست یارم ، مست و خاطر خواه دوست
مست معشوقی که عالم آن اوست
مست چشمی را که می خوابد نیم
مست محبوبی که جان دادن نکوست

۱۲۶۶.دلبر
الهی گشته ام ، دیوانه و مست
شدم عاشق ، روم در گوشه ی پست
دمادم مى کنم ، من آه و ناله
نجویم دلبر دیرین ، کجا هست؟

۱۲۶۷.طریقت
الهی به لطفت ، جهان آفرین
هدایت نما ، خلق را از حزین
مرا در دو عالم طریقت نما
خداوند عالم ، خدای امین

۱۲۶۸.رفاقت
بد گمانی ، در رفاقت با بدان حاصل شود
عقل و دین ، با صالحان کامل شود
آدمی همرنگ افکار رفیق و نفس خویش
هر کسی با کسب دانش ، عالم و عامل شود

۱۲۶۹.یقین
ایمان و یقین لقای جان و دلهاست
افزون ز گوهر ، صفای دل را پیداست
هر کس که دلش کعبه ی حق می گردد
اندر دو جهان ، شفیع او بی همتاست

۱۲۷۰.تهمت
تهمت مزن ای دوست گرفتار شوی
مردار خوری و آن جهت خوار شوی
غیبت اثر وضعی و روحی دارد
با انس به آن ، شقی و بیمار شوی

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و دوم بهمن ۱۴۰۲ساعت 17:32  توسط علی رجالی  | 

مجموعه رباعیات و دو بیتی های پروفسور علی رجالی(۱۲۴)

۱۲۴۰.فساد
عامل بی بند و باری ، هم به ظاهر هم خفا
در گناه است و فساد است و هوا
علت افزونی رزق حلال است ، مغفرت
عامل شور و شعف ، گردد توکل بر خدا

۲۱۴۱.هفت سین
سفره ی عید مزین به سماق و سمنو و سرکه است
سنجد و سبزه و سیر و سبدی از سکه است
سبزه و ماش و عدس ، ارزن و ذرت هستند
سبزی و ماهی قرمز ، به دم انجمن و هر دکه است

۲۱۴۲.روز موعود
خبر آمد ، خبری در راه است
روز موعود و وصال و جاه است
حجت حق ، ز پس ابر ، برون می آید
خوش بر آن دل ، که از آن آگاه است

۲۱۴۳.هفت منزل
هفت منزل طى کنند ، مردان دین
همچو توبه ، تزکیه ، کسب یقین
بندگی حق ، اگر افزون شود
در کفت یابی چه اسرا ی ، چو عین

۲۱۴۴.راه یزدان
سیر حق ، دارد مسیری دلربا
با قبول دین و ایمان بر خدا
گر یقین پیدا شود در معرفت
راه یزدان با غریبان ، دان جدا

۲۱۴۵.اسطرلاب
عشق اسطرلاب اسرار ولاست
دیده بان حکمت و وصل و صفا ست
خوش بر آن مردان با تقوا ضمیر
کارشان هر روز و شب یاد خداست

۲۱۴۶.عشق
عشق را تفسیر و تعبیرش خطاست
جملگی شور و نوایی دلرباست
عشق بر یزدان همه نور است و نور
خوش بر آن عاشق که معشوقش خداست

۲۱۴۷.آزار
وای از سخن مردم و کوی و بازار
بحث و نظر خلق شود ، دل آزار
گر لطف کنی یا که کنی مردم ظلم
ساکت نشود خلق به کوی و انظار


۲۱۴۸.شباهت
یوسف و مهدی ، شبیه یک دگر
هر دو باشند ، منجی خلق و بشر
آخرین نسل پیمبر ، آخرین نسل امام
در مرام و در عقیده هم نظر

۲۱۴۹.ظرف
الهی به آه و به اشک یتیم
عطا کن تو ظرفی وسیع و عظیم
بریزی در آن نور ایمان و صبر
کنم بند گی بر خدای علیم

۲۱۵۰.ترک دنیا
در تولد بچه ای عریان بدی
دیگران خندان و تو گریان بدی
خوش به حالت ، در زمان ترک ما
دیگران گریان و تو خندان بدی

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و دوم بهمن ۱۴۰۲ساعت 11:36  توسط علی رجالی  | 

مجموعه رباعیات و دو بیتی های پروفسور علی رجالی(۱۲۳)

۱۲۳۱.خدعه
گر شوی مرتکب خدعه و نیرنگ و ریا
چون شوی مرتکب حیله و تزویر و جفا
وانگهی غرق هوا و هوس خو یش شو ى
می رود روح و روان در پی هر میل و خطا

۱۲۳۲.زاهد
زاهدان مدهوش عقبا
غافلان مجذوب دنیا
هر دو مسرو رند اما
این کجا و آن کجا

۱۲۳۳.اغوا
عده ای با زهد و تقوا
عده ای در حال اغوا
هر دو مشغو لند ، اما
این کجا و آن کجا

۱۲۳۴.لذت
عده ای مشغول غارت ، عده ای در رنج و محنت
می کنند با زور و قدرت ، می برند اموال ملت
عده ی در خط فقرند ، در مصائب در عذاب
عده ای در بند شهوت، روز و شب خواهان لذت

۱۲۳۵.ثروت
عد ه ای مبهوت ثروت
عده ای در کسب قدرت
هر دو مسروند ، اما
نیست آنان را سعادت

۱۲۳۶.حافظ
ایمان به خدا امید ما گشت
دین حافظ ما ز هر خطا گشت
زهد است تو را صفای باطن

شادی و لقای بینوا گشت

۱۲۳۷.جدال
هر که خواهد روی پاک ذوالجلال
ابتدا عاشق شود ، تا وانگهی یابد کمال
هفت شهر عشق را طى کردن است
نفس دون را کشتن است ، جنگ و جدال

۱۲۳۸.خوشبختی
عامل خوشبختی و رفع نیاز
در ستایش با خدای چاره ساز
باعث کسب کمال آدمی
در نماز است ، در نماز است ، در نماز

۱۲۳۹.جهاد اکبر
بدترین دشمن ، تو را خود خواهی است
دور گشتن از ولی ، گمراهی است
گر به ظاهر دشمن دون اصغر است
بدترین یاغی تو را دل خواهی است

۱۲۴۰.فساد
عامل بی بند و باری ، هم به ظاهر هم خفا
در گناه است و فساد است و هوا
علت افزونی رزق حلال است ، مغفرت
عامل شور و شعف ، گردد توکل بر خدا

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و دوم بهمن ۱۴۰۲ساعت 0:9  توسط علی رجالی  | 

مجموعه رباعیات و دو بیتی های پروفسور علی رجالی(۱۲۲)

۱۲۲۱.شهادت
دان که شهادت بود راهگشای امور
نفس کند مردمان ، دور ز ایمان و نور
ﭼﻮﻧﮑﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ خدا ، ﺭﺍﻩ ﮐﻪ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ
ذهن تهی کن ز خصم ، صاحب فهم و شعور

۱۲۲۲.دین
ﺍﺯ ﻧﺒﯽ ﺑﺎﻗﯽ ﺍﺳﺖ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ مرام
دین اسلام و شریعت هم کلام
بعد احمد دین حق تبیین شود
ﺷﺪ ﺗﺠﻠﯽ ﻧﻮﺭ ﯾﺰﺩﺍﻥ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻡ


۱۲۲۳.قلب
کاش می شد ظلم و تزویر و ستم یا هر جفا
جملگی می شد برون از نفس و هر قلب سیاه
اندر آن یکرنگی و مهر و خوشی جا می گرفت
بی وفایی و ستم ، می شد احسان و سخا

۱۲۲۴.پدر
دردانه ی دهر و نکته پرداز
روحش سوى حق بود به پرواز
از سوز جگر گلایه نا کرد
بابای شفیق و محرم راز

۱۲۲۵.مسکین
نظر کردم به مردم ، من کم و بیش
بدیدم حال دو لتمند و درویش
نه قدرتمند در فکر فقیر است
نه مسکین است اگه از غم خویش

۱۲۲۶درویش
نگه کردم به حال دزد و درویش
ندیدم فرق چندانی کم و بیش
نه درویش است غالب بر دل خود
نه دزدی را که آگه گشته بر خویش

۱۲۲۷.مست
مست عشقم ، مست یار و روی هو
مست معبود ى که هستی مال او
حالت مستی و حیرانی نکو
دیدن یکتا امید م آرزو

۱۲۲۸..عید نوروز
شعف و شور و شعور است در این عید کهن
شادی و شهد و سرور است در این عید کهن
شهر تزیین به گل یاس و چراغ و شب بو است
وقت دیدار وحضور است در این عید کهن


۱۲۲۹.
سلام بر اهل بیت و بر محمد
کند رزق تو را افزون و بی حد
کند یاد نبی و آل عصمت
هر آنکس بر نبی آن را فرستد

۱۲۳۰.نماز شب
نماز شب چو خوانی در دل شب
دل و چهره شود پر نور از رب
خداوندا بده توفیق آن را
بخوانم دلبر خود با دل و لب

+ نوشته شده در  شنبه بیست و یکم بهمن ۱۴۰۲ساعت 10:0  توسط علی رجالی  | 

مجموعه رباعیات و دو بیتی های پروفسور علی رجالی(۱۲۱)

۱۲۱۱.راه
ایﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﯼ ، ﺭﺍﻩ ﻧﺸﺎﻧﻢ ﺑﺪﻩ
ﺩﺭ ﺭﻩ ﺩﻟﺪﺍﺭ ﺧﻮﯾﺶ ، ﺟﺎﻩ ﻧﺸﺎﻧﻢ ﺑﺪﻩ
گرچه ﺗﻮ ﮔﻔﺘﯽ ﺑﯿﺎ ، ﺁﻣﺪﻧﻢ ﺳﻬﻞ ﻧﯿﺴﺖ
ﺟﺰ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﺴﯽ ، گاه نشانم بده

۱۲۱۲.نظر
ﺍﯼ ﮐﻪ ﺧﺒﺮ ﻫﺎ ﺯ ﺗﻮﺳﺖ ، ﭼﺸﻢ ﻭ ﻧﻈﺮ ﻫﺎ ز ﺗﻮﺳت
ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺑﺮ ﻣﺎ ﻧﻤﺎ ، ﭼﻮﻧﮑﻪ ﺍﺛﺮﻫﺎ ز ﺗﻮﺳﺖ
گر چه ﺟﻬﺎﻥ ﯾﮏ ﻧﻈﺮ ، در هم و ویران کنی
عشق عطا کن به ما ، چون که خبرها ز توست

۱۲۱۳.جانشین
ﺍﯼ ﮐﻪ ﺷﻮﺩ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﯼ ، ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ
ﮔﻔﺖ ﺧﺪﺍﯼ ﮐﺮﯾﻢ ، ﺧﻠﻘﺖ ﺧﻮﺩ ﺁﻓﺮﯾﻦ
ﺭﺍﻩ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ ، عشق خداوندی است
عشق عطا کن خدا ، صاحب علم و یقین

۱۲۱۴.خالق
خالق یکتای من ، ﺩﺍﺩ ﻣﺮﺍ ﮐﯽ می ﺭﺳﯽ
ﺑﯽ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺭﺍ ، غصه و غم ها بسی
چون ﮐﻪ ﺷﺪﻡ ﻣﺴﺖ ﺗﻮ ، ﺷﯿﻔﺘﻪ ﺍﯼ ﺭﻭﯼ ﺗﻮ
کشت ﻣﺮﺍ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ، جز تو ندارم کسی

۱۲۱۵.رستگاری
ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﻫﯽ ﻣﻨﺰﻟﺖ ، نیست مرا عافیت
علم عطا کن مرا ، چون تو دهی معرفت
نفس کند مردمان ، دور ز ایمان و نور
ﺩﺳﺖ ﭼﻮ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ ، سخت بود مغفرت

۱۲۱۶.آداب
ﺍﺯ ﻧﺒﯽ ﺁﻣﻮﺯ ﺁﺩﺍﺏ ﻭ ﺳﻨﻦ
ﭘﯿﺮﻭﯼ ﮐﻦ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﻡ ﻭ ﺩﺭ ﺳﺨﻦ
امر حق را می کند حضرت بیان
ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺟﻮ از ﭘﯿﺎﻡ ﺫوالمنن

۲۱۷.عهد
ﺍﺯ نبی ﺑﺸﻨﻮ ﺣﺪﯾﺚ ﻧﯿﻨﻮﺍ
غرق خون گردد حسین در کربلا
زینب است همراه مولا در سفر
این بود عهد وی و همسر به جا

۱۲۱۸.شب
ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﺷﺐ
ﺗﺎ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﺑﺠﻮ ﻳﻢ ﯾﺎﺭ ﻭ ﺭب
ﺭﻫﮕﺸﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ کبیر
در گرفتاری و درگیری صعب

۱۲۱۹.اخلاق
ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ خلق ﺍﻭﻟﯿﺎ
ﺣﻠﻢ ﺯﻳﻨﺐ ، ﺻﺒﺮ اﯾﻮﺏ ﻭ ﺭﺿﺎ
ﻋﻔﻮ ﺑﻨﻤﺎﯾﺪ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ
ما گرفتاریم ، محتاج عطا

۱۲۲۰.مشی اولیا
ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﻣﺸﯽ ﺍﻭﻟﯿﺎ
ﺭﺳﻢ ﻭ ﺁﯾﯿﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﻭ ﺍﻧﺒﯿﺎ
ﺻﺪﻕ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﺧﻠﻮﺹ ﻭ بندگی
همره پاکی نفس و هم لقا

+ نوشته شده در  جمعه بیستم بهمن ۱۴۰۲ساعت 22:36  توسط علی رجالی  | 

مجموعه رباعیات و دو بیتی های پروفسور علی رجالی(۱۲۰)

۱۲۰۱. دوستی
دوستی با مردم اهل دل و با معرفت
باعث پاکی شود ، در عالم و در آخرت
دوستی با مردم بی دین و بی ایمان بسی
مى برد ما را به هر سو، در جهنم عاقبت


۱۲۰۲.اجل
از ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺗﻮﻓﻴﻖ ﻋﻤﻞ
در ره ﯾﺰﺩﺍﻥ و ﻗﺮﺍﻥ، ﺍﺯ ازل
ﺻﺪﻕ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﺧﻠﻮﺹ ﻭ بندگی
دستمان خالیست ، گرآ ید اجل

۱۲۰۳.توفیق
ﺍﺯﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺭﻭﺡ ﺑﻨﺪﮔﯽ
خدمتی بر مردمان در زندگی
ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺳﺘﻢ
ﻧﯽ ﮐﻪ ﻋﺼﯿﺎﻥ ﻭ ﺧﻼﻑ ﻭ هرزگی

۱۲۰۴.مانگاری
ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺗﻮﻓﯿﻖ ﺍﺛﺮ
ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﭘﺎ ﯾﻨﺪﻩ گردد ﺩﺭ ﻧﻈﺮ
علم ﻭ ﺗﻘﻮﺍ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ عافیت
موجب رشد است و ماند چون گهر

۱۲۰۵.هادی
از ﻧﺒﯽﺗﺎ ﺣﻀﺮﺕ ﺻﺎﺣﺐ ﺯﻣﺎﻥ
ﺟﻤﻠﮕﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﭼﻮﻥ ﻧﻮﺭ ﺟﻨﺎﻥ
ﭘﯿﺮﻭﯼ ﮐﻦ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﻡ ﻭﺩﺭ ﺳﺨﻦ
هادی ﭘﯿﺮ ﻭ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ

۱۲۰۶.سفارش
ﺍﺯ نبی ﺗﺎ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﯼ ﻫﻤﻪ
ﺫﮐﺮ ﺁﻧﻬﺎ ، ﻓﺎﻃﻤﻪ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ
ﺍﺯ ﻧﺒﯽ گردد ﺳﻔﺎﺭﺵ مرتضی
حفظ دین را بر همه بی واهمه

۱۲۰۷.غدیر خم
ﺍﺯ ﻧﺒﯽ ﺗﺎ ﻣﺮﮒ ﺯﻫﺮﺍﯼ ﺑﺘﻮﻝ
ﺩﯾﻦ ﺣﻖ ﺍﺯ ﺳﯿﺮ ﺧﻮﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﻋﺪﻭل
ﺑﺮ ﻏﺪﯾﺮﺧﻢ ﺷﺪﻩ ﻇﻠﻢ ﻭ ﺟﻔﺎ
نقض گردد عهد مردم با رسول

۱۲۰۸.سر بلندی
ﺍﺯ ﻧﺒﯽ ﺁﯾﺪ ﮐﻼﻡ ﺣﻖ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ
ﻗﺪﺭﺕ ﺷﺎﻩ ﻋﺠﻢ ﮔﺮﺩﺩ ﺧﻤﻮﺵ
ﺍﺯ ﻧﺒﯽ ﺍﺳﻼﻡ ﮔﺸﺘﻪ سر بلند
تا توانی در تعالیش بکوش

۱۲۰۹.ام ابیها
چون ﻧﺒﯽ ﺩﺭ ﻭﺻﻒ ﺯﻫﺮﺍ ﮐﺲ ﻧﮕﻔﺖ
ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﻡ ﺍﺑﯿﻬﺎ ﮐﺲ ﻧﺠﺴﺖ
دخت زهرا تهفه ی پروردگار
همچو او عالم ندیده از نخست

۱۲۱۰.درود
ﺑﺮ ﻧﺒﯽ ﻭ ﺁﻝ ﺍﻭ صد ها ﺩﺭﻭﺩ
تا قیامت جملگی باید ستود
ﺍﺯ ﻧﺒﯽ ﭘﯿﺸﯽ ﻧباشد ﯾﮏ ﺳﻼﻡ
ﺑﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺗﺎ ﻣﺤﻤﺪ ﮔﻮ ﺳﺮﻭﺩ

+ نوشته شده در  جمعه بیستم بهمن ۱۴۰۲ساعت 13:47  توسط علی رجالی  |