|
باسمه تعالی
در مصاف دگران صادق و با تقوا باش حرف بیهوده نگو ، مظهر پاکی ها باش گر تو را بود گناهی ز خدا عفو طلب
اهل احسان وعمل باش ، ضعیفان دریاب چون قیامت برسد ، وقت حساب است ترا این جهان جای عمل باشد و هم کار و تلاش وقت خود نشر حقایق شود و بیداری
سخت گیری و لجاجت نبر د ما را عرش
عامل نور و صفا باش،چو شمعی سوزان بین حسین ابن علی و شهدا و اهداف هر که در راه خدا بود یقینا خوشبخت حق بود ناجی انسان و دهد روزی ما
بی صبوری مکن وشکوه نکن از دوران
خود بزرگی مکن و لاف مزن در ایام
از گنه دوری و از لقمه ی ناپاک به دور
مرد میدان و عمل باش، نسنجیده مگو
حق بیان کرد کلامش به زبان احمد انچه حق گفت همان گو و همان کن جانا کی شود منجی انسان و خلایق برسد پرچم عدل به پا گردد و مهدی آید ریشه ی ظلم بخشکاند و صاحب قدری است این جهان رهگذری هست رجالی دریاب توشه ای کسب نما با عمل و والا باش
سراینده
+ نوشته شده در پنجشنبه سیزدهم بهمن ۱۴۰۱ساعت 17:15  توسط علی رجالی
|
دیوان قصاید با عنوان چلچراغ به قلم دکتر علی رجالی ( استاد تمامِ گروه ریاضی دانشگاه اصفهان ) تدوین و به رشتۀ نظم در آمده است. انتشارات الفهرست
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و هفتم بهمن ۱۴۰۰ساعت 17:51  توسط علی رجالی
|
باسمه تعالی
افسوس ، که جانم به لب و نفس خراب است
گر دل برود داخل یک کوره ی آتش
بی تاب وصال است و سراسیمه ی محبوب
یک قطره کند مست مرا، شرب طهورا
مجنون شده ام عاشق و دیوانه و سرمست
خالی ز هوا نیست دل کوچک و بیمار
مشتاق نگاه و نظر دلبر و معشوق
من تشنه ی یک جرعه از آن شرب الهی
تا کی ز فراق تو کنم گریه و ناله
تحریر کنم عشق خود از دلبر و هم یار
ای یار کجایی ، همه را شوق وصالت
آنکس که بود صاحب تقوا و درایت
مسرور بود هرکه مقید به اصول است
هر کس که برد فیض ز قرآن و نیایش
در شرع بود ، راه خدا در همه احوال
هر آیه ی قرآن که شود درک به معنی
هر تهمت و هر غیبت و هم ظلم به اغیار
پرهیز نما از دغل و تهمت هم کیش
آن کس که دلی شاد و فرح بخش نصیب است
بیهوده مکن عمر تلف ، چون که گرانقدر
هر کس که شود همره شیطان درونش
تحقیر مکن خلق خدا در همه احوال
هر نیک و بدی در دو جهان ثبت شود دوست
دوری ز گناهان کن و تسلیم خدا باش
بیهوده مرو راه خلاف و ره شیطان
یکسان بنما ظاهر و باطن به خلایق
با صبر توان چیره شوی بر دل و امیال
هر کس عملش خالص و از بهر خدا بود
تسلیم حقایق شو و آزاده و حق جو
هر کار شود بهر خدا ، مانده رجالی
سروده شده توسط
+ نوشته شده در جمعه پنجم آذر ۱۴۰۰ساعت 11:51  توسط علی رجالی
|
باسمه تعالی
دل کند لرزان و سازد شعله ای آتش فزون
عشق ورزی بر خدا، سرشار از مهر و صفاست گر بخواهی نور یزدان، رو به سوی کبریا
عشق ما با عشق عارف، دان دوتا باشد ولی عشق ورزی بر خدا و عشق او در سینه ها
دان که دنیا همچو دریایی بود پر جنب و جوش
عشق ما عشق حقیقی بر خدای لایزال
سراینده
باسمه تعالی
چه تدبیر ها می کنی در امور
هدایت کند این جهان را ولی
به مقصد رسد هر که دارد خدا
اگر خدمت خلق و مردم کنی
چو باشی به دنبال کسب مقام هر آنکس فریبد تو را با حیل علی گفت بر خصم خود این سخن تو در کسب دنیا بکن بس تلاش
زمانی که کودک و کوچک بدی کند وقف تو روز و شب مادرت
کند بیمه ما را در این روزگار مشو غره در این جهان ای بشر رجالی ندارد به جز تو کسی
باسمه تعالی
پند و اندرز پدر را بشنو از ما ای پسر
گر سخن لهو و لعب باشد، مگو بهر عموم
چونکه اسراف است تبذیر و بود آن ناثواب
تا توانی گو به آرامی سخن با همنشین گر بود رازی به پیشت، نزد خود محفوظ دار در سخن گفتن مکن سردی به وقت گفتگو گر بخواهی فهم و ادراک وکمال و معرفت سعی کن اظهار داری جاهلی، در کسب علم
تا توانی کسب علم و کسب دانش پیشه کن آنکه می گوید سخن بیش ازحدود شرع و عرف
گر توانی همنشین شو با بزرگان در امور
هست تقوا موجب رشد و کمال آدمی
ای رجالی پند و اندرز پدر را کن عمل
باسمه تعالی
راستی را پیشه کن در زندگی و کار خود گر سخن بیهوده باشد، آن مگو بر مردمان
با صداقت کار خود را کامل و انجام ده
می شود افزون دو چندان، علم و درک آدمی
مدح خود هر گز مکن، گر چه تو باشی لایقش
فرد نادان با سکوتش می کند ابراز فهم
گر بخواهی عزت و مشهور گردی در کمال
از برای کسب دنیا و امور دنیوی
حق تعالی ماند و عالم بود در دست او
کم سخن گو ای رجالی،حرف خود را کن عمل
باسمه تعالی
آیه هایی را بخواند مصطفی با امر حق
می شود اسلام عالم گیر و قرآن هادی است عنکبوتی می تند تار خودش بر روی غار می رود یونس به دریا، بعدترک قوم خو د
حق دهد فرمان به دریا، تا برد موسی به کاخ
بر خدایت کن توکل ، ای رجالی در امور سراینده
باسمه تعالی
گر بخواهی جنت و باغ بهشتی در زمین صحن های پر نقوش و صحن های بی نظیر من ببوسم مرقد پاک امام هشتمین مشهد است آرامگاه حضرت هشتم امام رو به طوس وکن زیارت مرقد پاک امام
از خدا خواهی سلامی بر محمد ، فاطمه در زیارت می کنی یادی ز اصحاب رسل
ای خدا روز قیامت چون رسد وقت حساب
جز خدا نبود کسی قادر که بخشد این حقیر
سینه ام بگشا خدایا از کمال و معرفت
آدمی دارای عز است و کمال و معرفت ای رجالی ، با توسل بر رسول و آل او سراینده
باسمه تعالی
نباشد تمایز برای خداوند تام همیشه بود سختی و راحتی ، معضلات
بخواهید رحمت ، حمایت ، ز آل رسول
+ نوشته شده در دوشنبه یکم آذر ۱۴۰۰ساعت 19:34  توسط علی رجالی
|
باسمه تعالی
یارب نما ی لطفی، درسی بده به ما را
از فرط عشق مهدی، گفتیم ما قصیده یاری نما خدایا ، در سایه سار مهدی شرح دعای ندبه، خود بازگو برایم با عاشقان نگویید، شد از نگاه غایب من جمکران ندیده بی تاب یار بودم عمری است من مریضم، درمان دردهایم توفیق دیدن تو ، کی می شود میسر داد از غم جدایی،کی روی می نمایی تو بهترین امامی، من بدترین غلامت گر مشکلات داری، صبر و تدبری کن
دنیا شده پر از جور، ای وارث محمد کی می شود که دنیا،بیند رخ چو ماهت
بودند چهار نایب، آنها امین و راوی در سن چار و هفتاد، کبری غیبت آمد
سرداب زیر منزل، باشد اطاق مهدی
تهمت زنند به شیعه، آید ولی ز سرداب
درس رجالیم بود از عشق تو بگویم
باسمه تعالی
دین ما تبیین کند احکام حق را بر بشر عده ای از ترس آتی خود و فرزند خویش حق تعالی صاحب ما باشد و روزی رسان
عده ای با پول خود هجرت کنند از این دیار
ریشه در آگاهی و فهم صحیح از دین بود
قدرت ما در زمین و آسمان افزون شود
نیست کس را مانع رشد و ترقی در جهان ََ
باسمه تعالی ای که هستی جانشین و مالک لیل و نهار از نظر ها غایب و در جان مردم جان توست
ای عزیز فاطمه، منجی و هادی در جهان
می شود روزی بگویی قبر مادر در کجاست؟
چشم ها در انتظار دیدنت در جمعه ها
با دعای ندبه ات، دلها هوای یار کرد
قلب ما باشد کویر و چشم ما دریای توست
تا به کی در پشت ابری، ای امام آخرین
دشمن دون می کند برپا جدال و فتنه ها مردم آنجا فقیر و مردمی آزاده اند
مالک اشتر بود سردار و همراه علی تا ابد مشتاق روی ماه تو ما گشته ایم
سراینده
باسمه تعالی گر بخواهی رمز و اسراری فراوان در دعا حضرت موسی ابن جعفر می کند راز و نیاز
ای که بیرون آوری اندر میان سنگ و خاک
طفل را بیرون کنی از پرده ای اندر رحم
حق پذیرد حاجت حضرت ، کند آزاد وی هفتمین اختر بود آگاه از آزادیش
رو به قبله می رود بعد از طهارت هم وضو
می کند او زمزمه ،پ آیات یزدان را به لب
گفت حضرت می کنم طاعت ز حق در بندگی
گر چه نافرمان شدم ، در زندگی و در امور
تو مبرا از عذابی و امام مسلمین
گر شوی پیروز بر امیال و انفاس درون
سراینده
باسمه تعالی
شود جسم و جانت اسیر هوس کند خوار و بیمار و افسرده ات ندارد بجز خدشه بر روح تو
تهی کن هوای درونت ز رشک
توانایی ما عظیم است و بیش
حسادت بود رشک و آن ناپسند
حسادت ، برادر برد قعر چاه
برد رشک شیطان به آدم ز خاک
زند صدمه بر آدمی روز و شب سخن چین حسود است و خالی ز مهر خبر چین کند تفرقه با نفاق بدان نزد مردم ،حسودان حقیر
چو بیند حسودی سعادت تو را
بگو بر حسودان، به ظاهر ستم هدایت نما خالق جن و انس
سراینده
باسمه تعالی می کند ذکر و دعا ، مظهر عرفان و وقار می سرائیم مناجات علی ابن حسین
او بدیدست محبت ز خدا در همه حال می کند راز و نیایش به خدا در هر وقت
از سعادت بگوید سخن و فیض حضور هر کسی قرب خدا را به دل و جان یابد
شوکت و عزت ما در گرو لطف خداست
ما بمیریم به شب ، زنده بگردیم به صبح
تا به کی شعر سرایی تو رجالی با عشق سراینده
باسمه تعالی می سرائیم مناجات علی در شب تار ذکر مولای بود تکیه کلام حضرت
در مناجات و دعا ذکر خدا بر لب شد
او بخواهد ز خدا فرصت جبران امور
می دهی درس به ما ، در طرق راز و نیاز
ای خدا رحم نما بر فقرا و اسرا و مسکین
خوش به حال شهدا و سلکا و عرفا
چون قیامت برسد نیست تمایز و فراق
نتوان امر کنی بر فقرا و ضعفا چون دنیا چون تویی مظهر پاکی و خلوص و احسان
هدف از خلقت ما رشد و عبادت به خداست
چون رجالی است پشیمان ز گناهان خودش سراینده
+ نوشته شده در دوشنبه یکم آذر ۱۴۰۰ساعت 19:29  توسط علی رجالی
|
باسمه تعالی
آنچه می بینی، نمی باشد ملاکی در قضا سخت باشد، تا که یابی واقعیت را نخست
شخصیت ها را قضاوت کن نه بر مبنای حرف عاشقی در گفتن و ابراز عشق و عشوه نیست
شیک پوشی کی بود خود عامل مال و منال هر کسی گریه کند، از غصه و از غم که نیست
عده ای با بخشش اموال خود ، دستان تهی هر که می خندد به ظاهر، می توان گفتا خوش است؟
حق بود ناظر به اعمال و قضاوت می کند
پس مراقب باش و لب را تا توانی آن ببند دان سخن های سخیف و زشت و بیهوده تو را هر که گیرد دست ما را در امور زندگی
سراینده
باسمه تعالی
گفت پاسخ حق تعالی در جواب آن گروه نیست جز مولا علی لایق به علم ذوالجلال
قبل او بودند افرادی چو آصف برخیا
علم قرآن می کند شفاف شک و شبهه را
گاه فتنه می کنند بر ماجراهای غدیر وقتی بر احمد کنند شبهه، چه باشد انتظار حق بگوید دان علی آگاه باشد بر علوم می سپاری کار خود را بر کسی داناتر است فرض گیرم که پیمبر در حیات خود نگفت هست مولا جانشین احمد و او متقی است
حق بگوید احمد است پیغمبر و باشد علی
چون که دشمن حاضر و ناظر بود اعمال ما گاه شبهه می کنند بر ماجراهای غدیر
می دهد انگشتر خود را علی اندر نماز آنجه من دانم خدا داده به تو عقل و شعور
عده ای در جنگ فرهنگی بسیج و حاضرند
باسمه تعالی چیست اسراف وفزون خواهی تو را در زندگی
هر که دارد حد اوسط، دور ماند نفس خویش
مصرف اموال در راه و مسیر ناثواب گر کنی اسراف تو، کفران نعمت کرده ای نیست جایز گر شود اسراف و تبذیر و ریا
چشم و هم چشمی زند آتش به هر کاشانه ای
کاش گردد پول آن خرج یتیمان بی حساب
عمر ما باشد گران قیمت چه آسان می رود
این همه پند و نصیحت دائما از بهر چیست ؟
ذکر قرآن در قوام است و تعادل در امور می شود روزی رجالی هم رها از نفس خویش؟ سراینده
باسمه تعالی معنی شیطان چه باشد از نگاه اولیا
هست شیطان نام موجود ی که او سرکش بود
گفت مولا مرتضی، اوصاف شیطان در صفت
عیب جو می باشد و دارای انواع غرور
می فریبد مردمان ساده لوح و خرده بین
با توسل، با شفاعت، می توان پیروز شد
او ندارد سلطه ای بر ما بجز دعوت به شر
چون تمرد می کند ابلیس از فرمان حق
می نماید جلوه ها از کار زشت و نادرست
هست شیطان مانع اصلی انسان در جهان
سراینده
باسمه تعالی می کند دعوت محمد ، حاکم نجرانیان دین اسلام است برتر ، بین ادیان خدا اسقف نجران و مردم دعوت اسلام را می کنند اسرار بر آئین عیسای مسیح پیروان حضرت عیسی دروغی گفته اند گاه می گردیم خلق بی مادر و هم بی پدر گاه باشد خلق ما تنها ز مادر بی پدر نسل انسانها تداوم یابد و گردد کمال این نشان از قدرت حق دارد و اهداف او بودن عیسی چو فرزند خدا گردیده نهی
گر بود حرف شما صادق، بود آدم چنین بعد شور و مشورت، تصمیم می گیرند چنین می کنند بحث و تبادل در خصوص این امور شد تباهل عاقبت تنها گزینه بعد شور ما اگر ناحق بگوئیم، حق کند نابود ما گفته شد جمعی ز ما و از شما نفرین کنیم لعنت حق را نثار هر که می گوید دروغ می شود ضایع هر آن کس ظالم و طغیانگر است احمد است با فاطمه همراه مولا مرتضی در عرب رسمی غلط حاکم بود از نقش زن اهل بیت مصطفی دعوت به دین حق کنند شان و جای اهل بیت دارد حکایت این چنین چونکه اسقف دید احمد آمده با اهل بیت می کنند تصدیق ، گفتار نبی را آن گروه جزیه دادند تا بمانند بر مرام و کیش خویش استقامت رمز پیروزی انسان در نبرد
آخرین دین خدا تثبیت می گردد سپس سراینده
باسمه تعالی عامل واماندگی دانی بود ظلم و عناد اینهمه فقر و خسارت از کجا آمد پدید؟ رخنه های خدعه و شر و فریب و حیله ها گر بود عدل و عدالت، همدلی از روی مهر می رسد روزی که عالم پر ز نور است و صفا
می کند عدلش به پا و می شود دنیا قشنگ می رسد پایان عمر و وقت موعود خدا گر بود اخلاص و صدق در عمل اندر امور قاطعیت لازم است، برخورد با انواع فسق گر تداوم یابد و هر روز بینند مردمان می شود آشوب و طغیان می کنند مردم ز جور می شود تضعیف ایمانها، نمی ماند قرار
تا توانی ریشه ای افساد را افشا نما بین فساد میوه را، از کم نماید گسترش گر شود افساد جاری، در درون جامعه گر نباشد زحمتی در کسب مال و کسب علم شخص فاسدچون نجاسات است اندر جامعه اینهمه کاخ و خرابه در مقابل از کجاست؟ گر شود افزون فساد و حاصلش تبعیض ها گر شود بنیان خراب و گر شود اجحاف و ظلم مال و ثروت را بدست آور با کسب حلال
این همه احکام دین، در وصف امر و نهی چیست؟ عامل دین می تواند، مانعی باشد ز جرم دین نمی خواهد ببندد دست و پای آدمی
می کنم توصیف آثار فساد و نقش آن تا توانی کن رجالی دوری از هر مفسدی سراینده
+ نوشته شده در دوشنبه یکم آذر ۱۴۰۰ساعت 19:24  توسط علی رجالی
|
باسمه تعالی
آنچه می بینی، نمی باشد ملاکی در قضا سخت باشد، تا که یابی واقعیت را نخست
شخصیت ها را قضاوت کن نه بر مبنای حرف عاشقی در گفتن و ابراز عشق و عشوه نیست
شیک پوشی کی بود خود عامل مال و منال هر کسی گریه کند، از غصه و از غم که نیست
عده ای با بخشش اموال خود ، دستان تهی هر که می خندد به ظاهر، می توان گفتا خوش است؟
حق بود ناظر به اعمال و قضاوت می کند
پس مراقب باش و لب را تا توانی آن ببند دان سخن های سخیف و زشت و بیهوده تو را هر که گیرد دست ما را در امور زندگی
سراینده
باسمه تعالی کاروان عشق آمد ، سوی آنان می رویم این محرم چیست، مشتاقان سرا سیمه روند هر که دارد عشق مولا، منتظر باشد رسد چون محرم می رسد، عالم سیه پوش و غمین کشور ایران سیه پوش و عزادار و حزین عشق بر مولاحسین بن علی اندر جهان
ظلم و جور ناکثین در کربلا بی حد بود می کنند ظلم و ستم، بر اهل بیت مصطفی می شود زینب عزادار و ندارد جز خدا اربعین چون می رسد، مردم ز اقصی نقاط گر رسد فرمان ز اصحاب ولایت هر زمان ما همه آماده ی ماه محرم گشته ایم دسته های مردمی ده شب هزاران سینه زن چونکه در ماه محرم، جنگ حق و باطل است می دهد درس شهادت ، جملگی یاران او ما وفا دار حسین و جان نثار راه او دشمن دون تا قیامت مورد لعن و عذاب شیعیان هر سال یاد و شرح عاشورا کنند خون تازه می رود، بر پیکر اسلام و دین سینه زن ها با علم، اینجا و آنجا می روند روضه ها و دسته ها بر پا شود گوشه کنار سفره ها بر پا شود از عشق و یاد اهل بیت
انفس پاک شهیدان، مرقد شاه نجف
می کنم وصف محرم ، از کلام اولیا عشق بر مولا، رجالی تا ابد در جان ماست سراینده
باسمه تعالی
گنج رحمت ، طاير خلد آشيان اي محمد، اي مرا آرام جان مشعل تو می درخشد در جهان
ای محمد ، مظهر خلد کبیر
جلوه ی ذات خداي بی مثال كعبه ی اهل كمالی و خصال نام پاكت روح را مرهم بود معدن اسرار حق باشی و عشق
خلق را منجي ز گمراهي تويي
با توسل می شود مقبول حق در غدیر خم به فضل سرمدی
مظهر جود و سخایی و کمال ای رجالی ، با توسل بر رسول سراینده باسمه تعالی
داشت پس تبیین اصولی را امیر المومنین
تا دهد سامان امور مصر و اوضاع بلاد
ابتدا باید زمام نفس خود گیری بدست
مردمان را محترم بشمار در کار و امور
گر کنی ظلم و تعدی بر خلایق در مصاف هرکه با آل محمد در بیفتد شد هلاک گر کنی یاری خدا را ، می دهد پاسخ تو را
موجب عزت شود ، هر کس کند یاد خدا
گر شوی قادر به سرکوب درونت هر زمان
چشم پوشی کن خطای جزیی و آسان بگیر گفت حضرت بین عملکرد سلاطین جهان چون قضاوت می شوی از سوی مردم هر زمان مردمان دارای انواع سلیقه در جهان
مردمان دارای سهم و هم حقوقی در نظام
در نبرد حق و باطل ، می شود باطل فنا گر غرور و سرکشی غالب شود بر روح وجان
او بود صاحب کمال و هم بود در هر مکان
عامه ی مردم کنند احسان و نیکی بر بشر کن تو پرهیز از غرور و فتنه و ظلم کسان چون خدا جبار و قهار و توانا در امور می دهد تسکین تو را این نحوه ی دید و نگر سر فرو آور به خاک و ذکر حق را گو عیان مهربانی بر رعایا کن ، نما الطاف خویش دوستی را پیشه کن، همواره بهر زندگی گر شود برپا حکومت با ملاک انبیا
باسمه تعالی
افسوس ، که جانم به لب و نفس خراب است
گر دل برود داخل یک کوره ی آتش
بی تاب وصال است و سراسیمه ی محبوب
یک قطره کند مست مرا، شرب طهورا
مجنون شده ام عاشق و دیوانه و سرمست
خالی ز هوا نیست دل کوچک و بیمار
مشتاق نگاه و نظر دلبر و معشوق
من تشنه ی یک جرعه از آن شرب الهی
تا کی ز فراق تو کنم گریه و ناله
تحریر کنم عشق خود از دلبر و هم یار
ای یار کجایی ، همه را شوق وصالت
آنکس که بود صاحب تقوا و درایت
مسرور بود هرکه مقید به اصول است
هر کس که برد فیض ز قرآن و نیایش
در شرع بود ، راه خدا در همه احوال
هر آیه ی قرآن که شود درک به معنی
هر تهمت و هر غیبت و هم ظلم به اغیار
پرهیز نما از دغل و تهمت هم کیش
آن کس که دلی شاد و فرح بخش نصیب است
بیهوده مکن عمر تلف ، چون که گرانقدر
هر کس که شود همره شیطان درونش
تحقیر مکن خلق خدا در همه احوال
هر نیک و بدی در دو جهان ثبت شود دوست
دوری ز گناهان کن و تسلیم خدا باش
بیهوده مرو راه خلاف و ره شیطان
یکسان بنما ظاهر و باطن به خلایق
با صبر توان چیره شوی بر دل و امیال
هر کس عملش خالص و از بهر خدا بود
تسلیم حقایق شو و آزاده و حق جو
هر کار شود بهر خدا ، مانده رجالی
سروده شده توسط
+ نوشته شده در یکشنبه سی ام آبان ۱۴۰۰ساعت 23:4  توسط علی رجالی
|
باسمه تعالی
افسوس ، که جانم به لب و نفس خراب است
گر دل برود داخل یک کوره ی آتش
بی تاب وصال است و سراسیمه ی محبوب
یک قطره کند مست مرا، شرب طهورا
مجنون شده ام عاشق و دیوانه و سرمست
خالی ز هوا نیست دل کوچک و بیمار
مشتاق نگاه و نظر دلبر و معشوق
من تشنه ی یک جرعه از آن شرب الهی
تا کی ز فراق تو کنم گریه و ناله
تحریر کنم عشق خود از دلبر و هم یار
ای یار کجایی ، همه را شوق وصالت
آنکس که بود صاحب تقوا و درایت
مسرور بود هرکه مقید به اصول است
هر کس که برد فیض ز قرآن و نیایش
در شرع بود ، راه خدا در همه احوال
هر آیه ی قرآن که شود درک به معنی
هر تهمت و هر غیبت و هم ظلم به اغیار
پرهیز نما از دغل و تهمت هم کیش
آن کس که دلی شاد و فرح بخش نصیب است
بیهوده مکن عمر تلف ، چون که گرانقدر
هر کس که شود همره شیطان درونش
تحقیر مکن خلق خدا در همه احوال
هر نیک و بدی در دو جهان ثبت شود دوست
دوری ز گناهان کن و تسلیم خدا باش
بیهوده مرو راه خلاف و ره شیطان
یکسان بنما ظاهر و باطن به خلایق
با صبر توان چیره شوی بر دل و امیال
هر کس عملش خالص و از بهر خدا بود
تسلیم حقایق شو و آزاده و حق جو
هر کار شود بهر خدا ، مانده رجالی
سروده شده توسط
+ نوشته شده در جمعه بیست و هشتم آبان ۱۴۰۰ساعت 15:13  توسط علی رجالی
|
باسمه تعالی
ای وارث محمد، زیبای خوب رویان
یارب نما ی لطفی، درسی بده به ما را
پای پیاده باید، رفتن به سوی دلبر
از فرط عشق مهدی، گفتیم ما قصیده
یاری نما خدایا ، در سایه سار مهدی
شرح دعای ندبه، خود بازگو برایم
با عاشقان نگویید، شد از نگاه غایب
در راه جمکران بود ،دیدم نشان رویت
من جمکران ندیده بی تاب یار بودم
عمری است من مریضم، درمان دردهایم
گو تا کجای مسجد من منتظر نشینم؟
توفیق دیدن تو ، کی می شود میسر
داد از غم جدایی،کی روی می نمایی
شهر است پر ز نورت، غرق طرب و شادی
تو بهترین امامی، من بدترین غلامت
گر مشکلات داری، صبر و تدبری کن
ازجان و دل دعا کن، شاید امام آید
در دیده ی مریدان، نقشی نما ز رویت
از حق فرج طلب کن، ای عاشق زیارت
دنیا شده پر از جور، ای وارث محمد
کی می شود که دنیا،بیند رخ چو ماهت
خواندی نماز میت، با سوز جان پدر را
بودند چهار نایب، آنها امین و راوی
در سن چار و هفتاد، کبری غیبت آمد
شد جمکران و کوفه، هر یک مکان دیدار
سرداب زیر منزل، باشد اطاق مهدی
سرداب چون مکانی، آرام بود و ساکت
تهمت زنند به شیعه، آید ولی ز سرداب
حجت برای مردم، حجت تمام کرده
درس رجالیم بود از عشق تو بگویم
سراینده
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و یکم اسفند ۱۳۹۹ساعت 23:8  توسط علی رجالی
|
باسمه تعالی
ای که هستی جانشین و مالک لیل و نهار
از نظر ها غایب و در جان مردم جان توست
با قیامت می شود عالم پر از نور و صفا
عاشق روی و جمال تو سراپا گشته ایم
ای عزیز فاطمه، منجی و هادی در جهان
می شود تبیین کلام وحی و اسرار درون
می شود روزی بگویی قبر مادر در کجاست؟
شیعیان در انتظار رجعت فرزند او
از علائم می توان گفتا ظهورت عن قریب
ای خدا مردم گرفتارند، کی آید ولی
صبح جمعه می شود، مردم بخوانندش مدام
عصر جمعه چون شود، غصه فراوان می شود
چشم ها در انتظار دیدنت در جمعه ها
صبح جمعه می شود، تا نام تو آید به لب
با دعای ندبه ات، دلها هوای یار کرد
شیعیان در انتظار حضرت صاحب زمان
قلب ما باشد کویر و چشم ما دریای توست
عصر ما، گشته پر از کبر و غرور و ظلم و جور
چون تویی تنها امید ما،انیس جان و دل
تا به کی در پشت ابری، ای امام آخرین
جبهه ها آماده ای جنگ و نبرد دشمن است
دشمن دون می کند برپا جدال و فتنه ها
مردم آنجا فقیر و مردمی آزاده اند
حجت حق گر نماید عدل خود را او به پا
مالک اشتر بود سردار و همراه علی
تا ابد مشتاق روی ماه تو ما گشته ایم
مهدی موعود می آید، به امر ذوالجلال
سراینده
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و یکم اسفند ۱۳۹۹ساعت 23:6  توسط علی رجالی
|
باسمه تعالی
هر كه دارد هدف كرببلا، بسم الله
هر كه خواهد شرف و عزت دين را گويد
آن كه دارد عطش و شور و نوا بر خيزد
چون محرم برسد وقت عزا داری ماست
مسلمین یاد کنند روز وقایع هر سال
شیعیان ذکر مصیبت بنمایند ز خصم
حجت حق به شهادت برسد عاشورا
بهر ابراز محبت به حسین ابن علی
در محرم همگان پوشش مشکی دارند
مردمان روضه بگیرند ، کنند مدح حسین
روز تاسوعا و عاشورا هزاران سینه زن
هر كه دارد به دلش ياد حسين بن علي
هر كه باشد عملش خالص و نيک
آن كه خواهد برود بر سر قبر عباس
آن كه اندر دو جهان عشق حسيني دارد
عاشقان در ره سالار شهيدان رفتند
آن كه دارد هوس مرقد آن خون خدا
مرقدش كعبه جانهاي صبور و مشتاق
شيعيان شيفته و عاشق مولا هستند
تا ابد عشق حسین در دل ما می جوشد
در ديار عرفا كشته شدن با معناست
ای خدا راه شهیدان بنما بر همگان
تا توانی ره مردان خدا را طی کن
هرکه دارد ره یزدان و نبی و آلش
می کنیم گريه و شيون به در خانه ی حق
آن که دارد به دلش عشق حسینی دائم
هر كه بر آل علي و شهدا رو آرد
هم علي اصغر و هم اوسط و اكبر باشد
فاطمه اصغر و هم اوسط و هم كبري بود
اي رجالي به حديث ثقلين گوش بكن
سراینده
+ نوشته شده در جمعه پانزدهم اسفند ۱۳۹۹ساعت 13:34  توسط علی رجالی
|
باسمه تعالی
من چو خارم به كنار گل خوشبوي علي
تيغ كين تابه جبين شه عالم بنشست
معجز ختم رسل، مصحف پاكيزه ی حق
طالب حق بود و در ره حق کوشا بود
به ولايت بنمودند ستم هر شب و روز
بود زهرای نبی کفو علی ، حامی حق
مكر كين بهر خلافت چو موفق گر ديد
چو نمودند خطا در هدف و راه نبي
بينوايي كه بيامد به حرم بهر نياز
او کند لطف به افراد ضعیف و در بند
مي كند جنگ به پا، حيله و تزوير عدو
اهل كوفه چو نمودند خيانت به وصي
قوم خيبر كه شكستند دمي پيمان را
جنت است هدیه ی الله به مردان خدا
عاشقان جمع شوند حول ولایت همگی
چون که آنان همگی راه خدا را دیدند
بنموده است حسین ، راه پدر را او طی
گر چه در بند هوا و هوس خويشتننم
هر که دارد ادب و عشق علی را در دل
من ندارم هوسي جز نظري در بر دوست
ما كه از عشق رخ ساقي كوثر مستيم
نجف و كرب و بلا را تو نصيبم گر دان
کی شود وقت زیارت ، بروم سوی نجف
خوش شميمي رسد از طرف بهشتم به مشام
ای خدا بنما طریق اهل تقوا و خرد
در شدائد چون علی آماده و آزاده باش
یاد راه و خط مشی مرتضی هم رهگشا
عاشقانت بی خود از خود گشته اند با ذکر تو
همه اميد من این است كه در موقع مرگ
افتخار است رجالی که تو را نام علی است
سروده شده توسط
+ نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم اسفند ۱۳۹۹ساعت 10:36  توسط علی رجالی
|
باسمه تعالی
ره آورده شب قدر است قرآن
زبهر عاشقان آب حيات است
كلام جاودان سرچشمه ی فيض
كتاب عشق و تقوا ، نور سرمد
كتاب دين و دانش باب رحمت
تلاوت كن كلام حق مكرر
قرائت كن كلام حق ز تدبير
كتاب حق بود آن لوح محفوظ
ره رستن ز دوزخ ذكر رب است
شفاعت، موعظه ، رحمت، هدايت
كتاب دين وآيين محمد
خدا گوید سخن با ذکر تمثیل
قواعد را ببين در جامعيت
كلام حق بود عاليترين ذكر
چه نعمتها ز رب العالمين است
خدا با مصطفي گويد سخن چند
کتاب رهنما ، دریای گوهر
بود قرآن کلام حضرت حق
امامان کرده اند تشریح آیات
بدان قرآن و عترت چون دو ثقل اند
پیمبر گفت مولا ثقل اصغر
نجات مردمان در ثقل اکبر
کتاب عشق مملو از حقایق
كتاب زندگي آيين رحمت
كتاب معرفت ، سرچشمه ی نور
دهد آرامش و تسکین بشر را
امور مسلمین را ای خداوند
خداوندا همه مرضاي اسلام
نجات آدمی در فهم آیات
خداوندا رجالي را ز رحمت
سروده شده توسط
كلام حق بود عاليترين ذكر
چو نعمتها ز رب العالمين است
خدا با مصطفي گويد سخن چند
کتاب رهنما ، دریای گوهر
بود قرآن کلام حضرت حق
امامان کرده اند تشریح آن را
بدان قرآن و عترت چون دو ثقل اند
پیمبر گفت مولا ثقل اصغر
نجات مردمان در ثقل اکبر
کتاب عشق مملو از حقایق
كتاب زندگي آيين رحمت
كتاب معرفت سرچشمه نور
دهد آرامش و تسکین بشر را
امور مسلمین را ای خداوند
خداوندا همه مرضاي اسلام
نجات آدمی در فهم آیات
خداوندا رجالي را ز رحمت
سروده شده توسط
+ نوشته شده در سه شنبه دوازدهم اسفند ۱۳۹۹ساعت 11:48  توسط علی رجالی
|
باسمه تعالی
می کنم توصیف القاب امیر مومنان
پانصد و اندی لقب دارد علی مرتضی
بی جهت نبود که وی آزاده و شیر خداست
می کند فرماندهی بر شیعیان و مومنین
باب رحمت باشد و جود و سخا و معرفت
اولین کس در قبول دین اسلام نبی است
دان علی حبل المتین است و علی عین الیقین
باب علم است و بود دریای عشق و معرفت
او بود شمشیر یزدان و بود سر خدا
کشت جمعی در نبرد حق و باطل مرتضی
پیشوای مرد و زن باشد امیرالمومنین
حجت حق بر زمین است و بود آخر وصی
چون برادر بود مولا بر نبی مرسلین
او صدیق اکبر است و هم صراط مستقیم
جانشین مصطفی باشد امیر المومنین
بهترین مخلوق باشد ، چون که خیرالاوصیاست
سید النجباست مولا ، صاحب العصا علی
آیه ها دارد حکایت از علی و آل او
در قضاوت سرمد است و صاحب کرسی بود
مرتضی جان پیمبر باشد و هادی لقب
چون حرم وارد شوی گویی سلامی را نخست
بهر خشنودی یزدان او کند جانش فدا
زینت یکتاپرستان باشد و هم صادقین
او مقسم باشد و تفکیک گرداند بهشت
همسر دخت نبی باشد امین مسلمین
قائد پرهیزکاران باشد و هم عابدین
او رفیق است در مصایب ، چون که رکن الاولیاست
چون پدر باشد برای بی پدر های فقیر
چون امیر المونین الگوی مردم گشته است
از علی آموز راهت را رجالی در امور
سروده شده توسط
+ نوشته شده در پنجشنبه هفتم اسفند ۱۳۹۹ساعت 11:50  توسط علی رجالی
|
باسمه تعالی
راه امیر مومنان ، همچو نبی است در جهان
وصف سه جنگ می کنم ، دوره ی خدمت علی
قول و قرار همرهان ، نقض شود یکی یکی
جنگ صفین و نهروان ، هم جمل است در نزاع
بهر اشاعه دین بود ، دغدغه ی حکومتش
کار عدوست حیله ها ، تکیه مکن به گفته ها
شیعه ی مرتضی علی، راه خدای طی کند
چون که حکومت علی ، پایه ی آن عدالت است
چونکه علی به پا نمود ، دولت خود ز اهل حق
نیست تمایز ی دگر ، بین خودی و غیر خود
بهر مقام دنیوی ، هر عملی ادا کنند
جنگ جمل به پا شود ، بصره سقوط می کند
بر سر نیزه ها شود ، کاغذ و جلد نور حق
مالک اشتر علی ، کرد نبرد تن به تن
یک قدمی به خصم بود ، تا که شوند سرنگون
نیست رهی برای او ، چون که علی است مقتدا
حرف و کلام لشکرش ، توبه ی مرتضی علیست
تا که شود حکم دگر ، بین سران جبهه ها
کرد تمرد از علی ، لشکر بی بصیرتش
از طرف مقابلش ، عمرو کند قضاوتی
خلع نمود اشعری، سرور اوصیا علی
تخت و کلاه می کند ،حاکم دون معاویه
بین سپاه مرتضی ، نیست شناخت از علی
لشکر مرتضی علی ، خورده فریب از عدو
در پی ضرب دشمنان ، گشت شهید مرتضی
نیست شناخت از علی ، اوست امام و مقتدا
خورد ولی چه ضربتی ، در حرم و نماز صبح
راه علی مرتضی ، هست صرا مستقیم
در ره حق رجالیا ، عزت و شوکتت بسی
سراینده
+ نوشته شده در جمعه یکم اسفند ۱۳۹۹ساعت 15:47  توسط علی رجالی
|
تو خواهی که مردم ستایش نمایند تو را
هدایت نما روح محزون و جان پریش
بدانم که مردم تخطی کنند در امور
هدایت نمایی خلایق به راه درست
بشر می کند دائما ظلم و جنگ و جدال
ندارم امید گشایش به غیر از تو کس
خدایا نما راه خود را ، ندانم چه هاست
خدایا زمین گشته خشک و نما لطف خود
بده صبر و ایمان و احسان ، خدایا بسی
خدا می دهد رنج و سختی ، بخوانی خدا
هدف رشد انسان بود ، در مصائب بسی
ستایش نما خالق عرش و فرش جهان
نباشد تمایز برای خداوند تام
خدایا تو دادی به ما عقل و ادراک و هوش
همیشه بود سختی و راحتی ، معضلات
نباشد جهان بی امام و ولی ، هر زمان
چو خوانی دعا را ، نبینی ستم یا که ظلم
بخواهید رحمت ، حمایت ، ز آل رسول
اماما، تویی مهربان و تویی روح بخش
مقام امامان بلند است و در قرب حق
تویی حجت و قائم و مظهر اهل بیت
تویی جانشین خدا ، در تمام جهان
روم جمکران خانه و معبد و کوی دوست
سروده شده توسط
+ نوشته شده در شنبه هجدهم بهمن ۱۳۹۹ساعت 0:26  توسط علی رجالی
|
باسمه تعالی
نیمه ی شعبان به دنیا آمد آن در ثمین
می کند غیبت پس از مرگ پدر در کودکی
نرجس است مادر تو را یابن الحسن در غیبتت
یکصد و هشتاد و دو القاب دارد آن امام
می کند تبیین اسامی خصلت و مشی امام
اسم حضرت احمد و محمود باشد چون نبی
در خصوص شان حضرت هم صفاتی آمده
کن تامل در دعا ی اهل بیت مصطفی
قائم است نام امام عصر و ختم الاوصیا
حجت اللّه است نام دیگری بر حضرتش
رو به وجه الله دارند ، صاحبان معرفت
وعده ی حق می شود اجرا ، در امر ظهور
میثمی خواهان دیدار ولی و بو تراب
می کند توصیف قائم را رجالی در لقب سروده شده توسط
+ نوشته شده در چهارشنبه پانزدهم بهمن ۱۳۹۹ساعت 17:49  توسط علی رجالی
|
باسمه تعالی
می کنم تبیین نکاتی را برای بندگان
گفت پیغمبر که باشد چشم زخم و هم نظر
حرز باشد در لغت همچون حصاری بر بشر
حرزها باشد گهی سنگی ، بسی گفتاری است
حرز سنگی چون نگین باشد همانند عقیق
حرز گفتاری ، قرائت همچو آیات خداست
بهترین حرز نوشتاری بود حرز جواد می نویسند حرز را ، بر آهوان، بر روی پوست
جنس آن باید ز نقره باشد و رویش بود
می نهند آن را به روی بازوان دست راست
چار رکعت باشد و خوان قبل نصب ادعیه
کاربرد حرز باشد مختلف ، چون چشم زخم
حافظ ما باشد از انواع فتنه چون فریب
گر تو بینی اتفاقاتی به ظاهر نادرست دان خدا آگاه باشد از بلایا و خطر
نیست هم کفو جواد و می کند ظلم و ستم
روزی آمد یک زنی ، با ادعای همسری
می رود مامون به خانه ، می زند شمشیرها
می کند مجروج حضرت را ، به ظاهر آن شقی
ام عیسی گفت فردا ماجرا را بر پدر
گشت مامون زین عمل شرمنده و قاصد برفت
می کند درخواست هدیه از ولی و مقتدا
این عمل صحه گذارد بر کلام دخت شاه
می کند درخواست مامون ، حرز مولا را سپس
از گناهان کبیره باشد و گردد حرام
آن شده تقبیح سوی خالق و پروردگار
تا توانی معرفت افزون نما در زندگی
حرزها باشد موثر ، آن حفاظت می کند لیک دان بالاترینش ، چون خدای بی کران
حرز تو باشد رجالی حق تعالی در امور
سروده شده توسط
+ نوشته شده در شنبه یازدهم بهمن ۱۳۹۹ساعت 1:6  توسط علی رجالی
|
باسمه تعالی
قرب حق مقدور گردد با نیایش با خدا
ذکر و یاد حق دهد آرامش روح و روان
طی کند روحت فلک را از ورای این جهان
روزهای هفته دارد ذکر مخصوص خودش
مشکلات آدمی با ذکر حق گردد فنا
ذکر هفته پر ز معنا باشد و دارد ثواب
من ندانم راز و اسرار حقایق در جهان
گفت یزدان بر نبی از من طلب کن ، گرچه کم
تقویت گردد صفای قلب و تحکیم قلوب
تا توانی ذکر حق گو، آن مداوم روز و شب
ذکر حق دارد اثرهای قوی در زندگی
ذکر شنبه مختص احمد بود ، روحی فداه
تا توانی کن قرائت ذکر رب العالمین
گر کنی یاد خدا را با یقین و معرفت
ذکر یکشنبه بود یا ذالجلال والکرام
فتح و نصرت می شود شامل تو را در زندگی
هر دو شنبه خوان زیارت از حسین ابن علی
همچنین مختص بود بر صاحب کوثر حسن
خوان زیارت های سجاد و امامان دگر
کن ادا ذکر صفات حق چو رحمان والرحیم
این زیارت ها پیام اولیا و انبیاست
چار شنبه هم بگو ، یا حی و یا قیوم را
خوان زیارت های کاظم ، هم نقی و هم تقی
پنجشنبه می کنی یاد از امام عسگری
نیست در عالم بجز الله ، معبودی دگر
ذکر جمعه بر محمد باشد و آلش سلام
جمعه ها مختص به قائم باشد و شخص امام
عصر جمعه می شود ، ابراز دلتنگی کنیم
گر به یاد آرند خدا را با دل و جان مردمان
می کنی جانا رجالی از ائمه ذکر و یاد
سراینده
+ نوشته شده در جمعه دهم بهمن ۱۳۹۹ساعت 14:0  توسط علی رجالی
|
باسمه تعالی عهد نامه سرایندگان دکتر علی رجالی و مهندس مهدی میثمی
این که پنداری همه طاعت کنند امرت چنان این تفکر ناصحیح و ناثواب است و غلط چون که موجب می شود تغییر در عزم خدا تا توانی کن مدارا با رعایا در امور این مقام و منزلت همچون امانت نزد توست تا توانی کن تو نیکی و محبت بر عموم ای که هستی حاکم مصر و دهی فرمان بسی بین خدا آگاه و قادر باشد و بالاترین قدرت حق بر جهان افضل بود از قدرتت کن تو پرهیز از ستم بر مردم شهر و دیار هر که باشد ازستمکاران ، بگردد او هلاک هر که دارد مسلک خود کامگی در زندگی دان که میزان حق بود در هر امور و هر کجا در امور دنیوی ، انصاف شرط اول است حق بود حامی مظلوم و ستمدیده ز خصم گفت مولا در خصوص حفظ انصاف و شرف من نخواهم زندگی بی مهر و احسان و امید کن حراست از حقوق دیگران همسان خویش در امور دنیوی هم اخروی کن اعتدال بهترین کار تو در خشنودی رعیت بود عامه ی مردم به پا خیزند در وقت نیاز لیک اقشار مرفه همچو نزدیکان به وقت گر بخواهی حق بپوشاند عیوب چون تو را عیب مردم را مکن افشا و آن مخفی بدار دان سخن چین خائن و باشد خطاکار و دو رو گر به ظاهر می کند اظهار حب و کار نیک تا توانی از بخیلان و حریصان شو به دور ریشه ی هر کینه از مردم بخشکان و بریز میثمی خواهان عز است و جلال و مرتبت ای خدا روح رجالی را غنی کن از خضوع بدترین همکار در سطح وزارت ، بی گمان چون وزیران و مدیران وزارت ، قبل تو
جملگی همدست ظالم در صدارت بوده اند
تا توانی کن حذر از نصب اینان در نظام مطمئنا می توان افراد لایق را شناخت تا نگردد در صدارت خدشه در کار و امور بین مردم بهترین کس در مناصب را گزین می کنند آنان تو را یاری به از افراد قبل رنج اینان بر تو اندک باشد و همراه تو تا توانی کن محبت بر عموم خادمان بهترین همکار تو باید بود اصلح ترین گر چه تلخ است انتقاد و موجب ناراحتی همنشینی با بزرگان صدیق و بی ریا جاهلان و عاقلان یکسان نباشند نزد تو گر چنین کردی ، بدان هر گز نباشد رغبتی حسن ظن رعیتان با خدمتت گردد سبب دور گردد رنج و آسیب همه با حسن ظن گر نمایی خوار و تحقیر و ذلیل و هم زبون سنتی بر پا مکن بر ضد آداب و سنن سنت نیکوی امت آمده از اهل ذوق تا توانی با حکیمان در امور مملکت جامعه دارد صنوف مختلف با کار خاص عده ای مشغول صنعت ، عده ای مشغول کار عده ای مشغول تحصیل علوم اند و نجوم با خراج و مالیات و هم عوارض از صنوف مجریان لشکری و کشوری هم در نظام زینتی باشند آنان از برای جامعه میثمی راه خدا را طی نما در طول عمر این قصیده می کند تبین مرام مرتضی
نقش هر صنفی مشخص باشد و گردد بیان بر اساس سنت و قرآن و احکام مبین کن تو تجهیز از خراج مردمان اسباب جنگ گر کنی لشکر مجهز بر فنون و علم روز می دهی تشکیل گردان و سپاه مسلمین تا توانی بهترین رزمندگان را کن بسیج آن کسی باید گزینی راس لشکر در نظام اهل اکرام و سخاوت باشد و هم معرفت معتقد باشد به یزدان هم اطاعت بر رسول از سلحشوران و مردان خدا در جبهه ها شرح صدر باشد نیاز حاکم و فرماندهی هم بود خوش نام در بین سپاه و عرصه ها اهل بخشش باشد وحامی سربازان خویش این سبب گردد سکونی در نبرد و در جدال در مقابل با رعایا و ضعیفان روی خوش قشر های مختلف در جامعه هر یک مفید عده ای مشغول تدوین امور مملکت می شود حاصل درآمد پیرو هر کسب و کار چون خدا داده به ما عقل و توان بهر امور با شکیبایی نما اصلاح کار هر صنوف تا توانی کن نظر همچون پدر در جامعه
قشرهایی ناتوان از کسب مال و هم معاش مردمان مملکت از هر گروه و قشر خاص در امور زندگی و مملکت غره مشو این نباشد چون تو مشغول اموری بس کلان حسن ظن گردد سبب ، در پرتوی حسن نظر گر توانی کن به پا عدل و عدالت بهر عام می شود موجب امید و شادمانی و صفا بهر کسب دانش و کسب معارف ، میثمی تا توانی کن رجالی در ره یزدان تلاش تا توانی کن تو یاری و کمک بر دیگران گونه ای باید عمل گردد که بر مردم ستم در امور زندگی ، هم در امور مالیات
تا نباشد صدمه ای در کسب کار و در معاش رنج و شادی خلایق را ، به یاد آور همی کار مردم را گرامی دار ، در هر حرفه ای کارها ی مردمان یکسان نباشد در تلاش گر توانی ده تو پاداشی به اصحاب هنر رنج اندک را مده ارزش به سان کار سخت گر دچار شبهه گشتی در امور مملکت می نماید حق طریق و راه خود را بر نبی هست قرآن هادی انسان به سوی معرفت کن اطاعت از خدا و از رسول و هم ولی گر نمایی مشورت با اهل تقوا در قضا در قضاوت بهترین قاضی نما در راس کار فرد قاضی دور باشد از هوا و نفس دون قاضیان باید فهیم و مستقل اندر امور سعی گردد در قضاوت ، دقت کافی شود قاضی منصوب حق گوید ، نترسد جز خدا
گفت مولا مرتضی در وصف مالک این سخن گفت حلی در خصوص مالک اشتر چنین از بزرگان قبایل باشد و مردی شجاع می شود مسموم مالک ، بین راه و در عریش مرگ مالک یک مصیبت بر امیر المومنین بهترین یار علی اندر سفر گردد شهید هست مالک بهترین در بین اعراب و عجم او ندارد خواب در وقت جدال و هم نبرد او بود از حامیان مرتضی در جنگ و صلح میثمی خواهان قسط است و عدالت در جهان از خدا خواهد رجالی کسب ایمان و یقین می نماید مرتضی پند و نصیحت بر سران بر اساس امتحان و تجربه هم مشورت گر گماری مردمان را بر اساس میل خود تا توانی کن حذر از نصب بی جا بی دلیل بین سوابق را ز حیث حسن خلق و هم حیا بهترین را بین افراد توانا در امور آن که باشد از تبار مسلمین با خلق نیک تا توانی کن کمک بر ناصبان با وصف فوق تا نباشد حجتی بر کار خلف و کار زشت همچنین مانع شود از کسب مال بی جهت عده ای را چون چراغ و رهنمای خود گزین کن تفقد در امور مملکت بی واسطه چون نظارت بر امور کارشان افزون شود همچنین از تهمت و هم از خیانت در امور گر شود محرز خیانت بر امور مسلمین گونه ای باید عمل گردد اموری اینچنین می کنی تنبیه خاطی و مجازاتی شدید تا سبب گردد عدالت در دیار مسلمین خادمان پاک و مردان خدا را دان عزیز از برای حفظ اینان و امان از شر غیر مرتفع کن حاجت آنان برای زندگی تا توانی دین احمد را عیان کن در نظر گر کنی تامین نیاز مردمان از هر جهت قبل اخذ مالیات و هم خراج مسلمین گر نباشد کشت و کاری در زمین و مزرعه تا توانی کن شفقت ، از خراج خود بکاه می کنی مردم هلاک و اندکی یابی دوام گر شکایت نزد تو گردد ز انواع خراج میثمی هشیار و بیدار و بود اهل خرد دان رجالی قادر منان کند فرماندهی
بهتر ین را برگزین از حیث اخلاق و توان مردمان قادر به انجام امور مملکت تا توانی بستر لازم مهیا کن چو زرع گر به فکر خود بباشی جای احسان و تلاش چون نمایی مشکلات مردمان را مرتفع کن نظر بر کاتبان و قاصدان و نامه ها بر گزین شایسته فردی از جهات مختلف جایگاه خود بداند بس مهم است و بزرگ در نوشتن از حقایق صادق و پرهیزکار کن تو اسرار حکومت را به دور از اهل جور عده ای با ظاهر خوب و درونی ناثواب کن گزینش بهترین افراد از بهر امور کاتبان باید امین باشند ، در هر منصبی از میان کاتبان اصلح ترین کاتب گزین کاتبان باید امانت دار باشند و امین عهد و پیمان را چنان تنظیم کن در مملکت گر خطا شد در قرار و عهد و پیمان با کسی بر سر هر شغل و هر کار حکومت یک نفر گر خطایی در حکومت از کسی آید به گوش انتخاب و انفصال خادمین باشد مهم کن سفارش آمران و عاملان را روی خوش عده ای داد و ستد دارند در اقصی نقاط خواه ساکن در محل باشد چه در حال سفر باعث آسودگی گردند با سیر و سفر داد حضرت در خصوص تاجران چندین پیام عده ای با احتکار و عده ای با سود بیش این گروه از کاسبان تضیع گردانند حقوق تا بدست آرند مالی از طریق ناصحیح میثمی نذرت ادا کن ، حاجتت گشته روا کن رجالی عهد خود را با خدای خود ادا
کی گدا کرده گدایی از گدا و سائلان؟ مستمندان و فقیران در نظام و شرع و دین از مساکین کن تو دلجویی و کن رفع نیاز عده ای در فقر سوزند و خجالت می کشند سهم آنان از خزانه کن جدا و کن ادا مردمان بعضا زمین گیرند با فرط نیاز
هر تمنا از بشرموجب شود ذلت ورا قبل هر عجز و نیاز سائلان کن مرتفع از میان اهل تقوا و ریاضت برگزین تا گزارش از شرایط را کنند در امر خیر قسمتی از گندم و غلات را در هر بلاد با غرور و با تکبر بر ضعیفان کن حذر کارهای بس بزرگ و اشتغالت در نظام مردمان را کوچک و اندک مپندار و حقیر در ادای حق مظلومان تلاشی کن فزون پیشگاه حق نمایان می کند اعمال تو کن یتیمان را گرامی در نظام و عرصه ها تا توانی کن رعایت وضع و احوال ضعیف کن تلاش و نیتت باشد ستمدیده کمک وعده ی حق در حمایت باشد و قطعا شود کن معین وقت دیداری صمیمی ، مردمی مجلس عامی نشین دور از نگهبان و پلیس گفتگو کن ،جستجو کن مشکلاتَ مملکت بر اساس گفته ای احمد عمل باید شود گر شود اجرا فرامین خداوند و رسول گونه ای باید عمل گردد خرید و هم فروش بر موازین و عدالت گونه ای گردد عمل محتکر را کیفری ده بر اساس حکم شرع اینهمه حرص و ولع در زندگی از بهر چیست؟ فقر مردم دان رجالی گه ز انفاس زبون ا ز برای دوری حرف و سخن از این و آن می شود از نام تو هم موقعیت بی دلیل کن نظارت بر امور خادمان از هر جهت بهره برداری کنند اقوام در کسب زمین در صدارت دقت کافی شود در عزل و نصب با عدالت کن عمل در بین مردم بی درنگ ثبت گردد خبط آنان بهر تو در مملکت نهی بنما قوم و فرزندان ز کسب مال غیر خوی برتر جویی و گردن کشی آید پدید فرق و تبعیض و رفاقت موجب افسردگی گر سخاوندی چرا دوری ز مردم می کنی چون که مخفی باشد از والی اموری در نظر دان حقایق بی نشان است و ندارد ظاهری انتظار مردمان باشد عدالت در نظام با عمل گردد مشخص نیت و مقصود تو گر نباشد پاسخی سوی امیران در نظام تا توانی حاجت هر کس روا کن بی درنگ میثمی دوری نما از فتنه ی اهل نفاق کن حذر جانا رجالی از هوای نفس خویش
گر بریزد خون ناحق در مصاف مردمان موجب کیفر شود ، هر خون ناحق برزمین می کند یزدان قضاوت روز محشر هر عمل کن تو پرهیز از جدل با مردمان اندر امور خون ناحق را خدا آگاه باشد در قضا حق دهد کاهش نعائم پیرو قتل کسی می دهد کیفر کسی را موجبش گردد چنان می شود ساقط حکومت ، ناتوان گردد چه زود قدرتت مانع نگردد از ادای خون بها قتل عمد دارد قصاص و حق نمی بخشد تو را گر بود کاری نکو ، لیکن زمان خواهد بسی پایداری عامل پیروزی و خود باوریست کار اگر باشد زمان بر , لیک دارد آن ثمر قدرتت مانع نگردد در ادای حکم حق ده دیه بر هر خطا و هر عمل دارد جزا دان ستایش های بی جا و تملق هم خطاست تا توانی کن حذر از مردمان دون سرشت بهترین فرصت بود از بهر شیطان رجیم گر نمودی لطف و احسان بر رعیت یا که غیر وعده ای خود را عمل کن ، گر نمودی تو قرار گر نهی منت برای کار خیر و کار نیک حق بزرگ است و بزرگی مختص ذات خداست باعث خشم خدا باشد اگر قولی دهی کارها در وقت خود گردد عمل، دانی نکوست کارها دارد زمان و ، وقت خود گردد تمام نیست سستی جایز و مشروع در اتمام کار از لجاجت در امور بی ثمر پرهیز کن عدل باشد گر گماری هر کسی در جای خود کن تو پرهیز از تعلق ، مال مردم را به خود کار نیکو میثمی موجب شود خشنودیت خود نمایی هم خیانت ، موجب آزردگی است
در خصوص عهد و پیمان با امیر مومنان
+ نوشته شده در پنجشنبه نهم بهمن ۱۳۹۹ساعت 15:31  توسط علی رجالی
|
می نگارد نامه ی مولا به مالک در امور
پیروی کن از مفاد نامه و عهد و قرار
کن تو پرهیز از هوای نفس وامیال درون
عهد و پیمان را گرامی دار و آن را کن عمل
این قصاید چلچراغ و رهگشا اندر امور
می سرایم این قصاید را به قصد قرب حق
با خلوص دل رجالی نامه ی حضرت سرود
+ نوشته شده در چهارشنبه هشتم بهمن ۱۳۹۹ساعت 16:48  توسط علی رجالی
|
گر بریزد خون ناحق در مصاف مردمان
موجب کیفر شود ، هر خون ناحق برزمین
می کند یزدان قضاوت ، روز محشر هر عمل
کن تو پرهیز از جدل با مردمان هم در امور
خون ناحق را خدا آگاه باشد در قضا
حق دهد کاهش نعم ، با قتل بی جای کسی
می شود ساقط حکومت ، در پی قتل و ستم
قدرتت مانع نگردد از ادای خون بها
قتل عمد دارد قصاص و حق نمی بخشد تو را
گر بود کاری نکو ، لیکن زمان خواهد بسی
پایداری عامل پیروزی و خود باوریست
کار اگر باشد زمان بر , لیک بینی آن ثمر
قدرتت مانع نگردد در ادای حکم حق
هر خطا دارد عواقب ، گه دیه گاهی جزا
دان ستایش های بی جا و تملق هم خطاست
تا توانی کن حذر از مردمان دون سرشت
بهترین فرصت بود از بهر شیطان رجیم
گر نمودی لطف و احسان بر رعیت یا که غیر
وعده ی خود را عمل کن با خلایق در قرار
گر نهی منت برای کار خیر و کار نیک
حق بزرگ است و بزرگی مختص ذات خداست
مرضی حق نیست خلف وعده و خلف قرار
گر شود کاری به وقت خود مهیا و تمام
کارها دارد زمان و ، وقت خود گردد تمام
نیست سستی جایز و مشروع در اتمام کار
از لجاجت در امور بی ثمر پرهیز کن
عدل باشد گر گماری هر کسی در جای خود
کار نیکو موجب خشنودی مردم بود
خود نمایی هم خیانت ، موجب آزردگی است
سروده شده توسط
+ نوشته شده در سه شنبه هفتم بهمن ۱۳۹۹ساعت 17:51  توسط علی رجالی
|
باسمه تعالی
ا ز برای دوری حرف و سخن از این و آن
می شود از نام تو هم موقعیت بهره ها
کن نظارت بر امور عاملان از هر جهت
بهره برداری کنند اقوام در کسب زمین
در صدارت دقت کافی شود در عزل و نصب
ریشه کن کن خوی خود خواهی و خوی ناروا
با عدالت کن عمل در بین مردم بی درنگ
ثبت گردد خبط آنان بهر تو در نامه ات
نهی بنما از تعرض ، قوم و اقوام خودت
خوی برتر جویی و گردن کشی آید پدید
فرق و تبعیض و خیانت موجب افسردگیست
گر سخاوت پیشه ای، دوری ز مردم بهر چیست؟
چون که ناپیدا بود از والیان بعضا امور
دان حقایق بی نشان است و ندارد ظاهری
انتظار مردمان باشد عدالت ، رفع فقر
با شکیبایی نما اجرای عدل و امر حق
عده ای با نام تو کسب درآمد می کنند
با عمل گردد مشخص نیت و مقصود تو
تا توانی کار خود را خود به انجامش رسان
گر نباشد پاسخی سوی امیران در امور
تا توانی حاجت هر کس روا کن با عمل
گر بخواهی اجر یزدان و لقای کبریا
سخت باشد تا کنی بر پا عدالت در امور
دان که اجرای عدالت ، عاقبت نیکو بود
عهد و پیمان گونه ای تنظیم گردد در نخست
عهدو پیمان با خلایق یا خدا و هم رسول
سختی پیمان نگردد موجب فسخ قرار
کن تو پرهیز از عبارات دو پهلو در امور
مردمان دوری کنند از فتنه و اهل نفاق
کن حذر جانا رجالی از هوای نفس خویش
سروده شده توسط
+ نوشته شده در یکشنبه پنجم بهمن ۱۳۹۹ساعت 23:18  توسط علی رجالی
|
باسمه تعالی
گفت پیغمبر ، امین و مقتدای شیعیان
بشنو از مولا علی این گفته را از مصطفی
نیست زیبنده برای امت آل رسول
در ادامه بشنو از مولا علی اسلام ناب
گر چه مالک متقی باشد ، به دور از ظلم و جور
گر کنی صبر و تحمل بر مصائب ، مشکلات
ارزشت افزون شود با رفع سختی ، معضلات
می گشاید حق تعالی باب رحمت باب جود
هم تحمل کن بیان مردمان را در نخست
آنچه باشد بر خودت ارزنده و زیبا بسی
امر تو با مهربانی گر شود توام نکوست
می دهی پاسخ به کار مردم نیکو سرشت
گر نباشد در توان خادمان کاری نخست
کار مردم را به وقت خود عمل کن بی درنگ
بهترین اوقات خود را کن نیایش با خدا
گر بود نیت رضای حق تعالی در امور
چون نمایی خدمتی خالص به دور از هر ریا
نیتت خالص شود اندر فرایض با خدا
گرچه سخت است کار بی نقصان و عیب
خوان نمازی چون محمد ، با تامل هم رسا
در میان مردمان بیمار باشد ، هم مسن
می کنی ضایع نمازت ، گر بخوانی با شتاب
تا توانی کن زیارت مردمان را هر چه زود
با حضورت در جوامع ، کن مراعات همه
از امور مردمان آگاه گردی با حضور
مهربانی می شود حاصل اگر کردی چنین
تا توانی کن تواضع ، گر بخواهی عز و جاه
زشت زیبا می شود ، در نزد مردم بی جهت
گر بود نیت خدا در دفع ظلم و مشکلات
چلچراغ ما بسان چل حدیث عاشق است
سروده شده توسط
+ نوشته شده در جمعه سوم بهمن ۱۳۹۹ساعت 20:27  توسط علی رجالی
|
باسمه تعالی
کی گدا کرده گدایی از گدا و سائلان؟
مستمندان و فقیران در نظام و شرع و دین
از مساکین کن تو دلجویی و کن رفع نیاز
عده ای در فقر سوزند و خجالت می کشند
سهم آنان از خزانه کن جدا و کن ادا
مردمان بعضا زمین گیرند با فرط نیاز
هر تمنا از بشرموجب شود ذلت ورا
قبل هر عجز و نیاز سائلان کن مرتفع
از میان اهل تقوا و ریاضت برگزین
تا گزارش از شرایط را کنند در امر خیر
قسمتی از گندم و غلات را در هر بلاد
با غرور و با تکبر بر ضعیفان کن حذر
کارهای بس بزرگ و اشتغالت در نظام
مردمان را کوچک و اندک مپندار و حقیر
در ادای حق مظلومان تلاشی کن فزون
پیشگاه حق نمایان می کند اعمال تو
کن یتیمان را گرامی در نظام و در امور
تا توانی کن رعایت وضع و احوال ضعیف
کن تلاش و نیتت باشد ستمدیده کمک
وعده ی حق در حمایت باشد و قطعا شود
کن معین وقت دیداری صمیمی ، مردمی
مجلس عامی نشین دور از نگهبان و پلیس
گفتگو کن ،جستجو کن مشکلاتَ مملکت
بر اساس گفته ای احمد عمل باید شود
گر شود اجرا فرامین خداوند و رسول
گونه ای باید عمل گردد خرید و هم فروش
بر موازین و عدالت گونه ای گردد عمل
محتکر را کیفری ده بر اساس حکم شرع
اینهمه حرص و ولع در زندگی از بهر چیست؟ دان خدا رزاق باشد ، او بود روزی رسان
فقر مردم دان رجالی گه ز انفاس زبون
سراینده
+ نوشته شده در پنجشنبه دوم بهمن ۱۳۹۹ساعت 17:0  توسط علی رجالی
|
باسمه تعالی
بهتر ین را برگزین از حیث اخلاق و توان
مردمان قادر به انجام امور مملکت
تا توانی بستر لازم مهیا کن چو زرع
گر به فکر خود بباشی جای احسان و تلاش
چون نمایی مشکلات مردمان را مرتفع
کن نظر بر کاتبان و قاصدان و نامه ها
بر گزین شایسته فردی از جهات مختلف
جایگاه خود بداند بس مهم است و بزرگ
در نوشتن از حقایق صادق و پرهیزکار
کن تو اسرار حکومت را به دور از اهل جور
عده ای با ظاهر خوب و درونی ناثواب
کن گزینش بهترین افراد از بهر امور
کاتبان باید امین باشند ، در هر منصبی
از میان کاتبان اصلح ترین کاتب گزین
کاتبان باید امانت دار باشند و امین
عهد و پیمان را چنان تنظیم کن در مملکت
گر خطا شد در قرار و عهد و پیمان با کسی
بر سر هر شغل و هر کار حکومت یک نفر
گر خطایی در حکومت از کسی آید به گوش
انتخاب و انفصال خادمین باشد مهم
کن سفارش آمران و عاملان را روی خوش
عده ای داد و ستد دارند در اقصی نقاط
خواه ساکن در محل باشد چه در حال سفر
باعث آسودگی گردند با سیر و سفر
داد حضرت در خصوص تاجران چندین پیام
عده ای با احتکار و عده ای با سود بیش
این گروه از کاسبان تضیع گردانند حقوق
تا بدست آرند مالی از طریق ناصحیح
بر خدا کن اعتماد و کن توکل در امور
کن رجالی عهد خود را با خدای خود ادا
سراینده
+ نوشته شده در چهارشنبه یکم بهمن ۱۳۹۹ساعت 0:8  توسط علی رجالی
|
می نماید مرتضی پند و نصیحت بر سران
بر اساس امتحان و تجربه هم مشورت
گر گماری مردمان را بر اساس میل خود
تا توانی کن حذر از نصب بی جا بی دلیل بین سوابق را ز حیث حسن خلق و هم عمل
بهترین را بین افراد توانا بر گزین
آن که باشد از تبار مسلمین با خلق نیک
تا توانی کن کمک بر ناصبان با وصف فوق
تا نباشد حجتی بر کار خلف و کار زشت
همچنین مانع شود از کسب انواع حرام
عده ای را چون چراغ و رهنمای خود گزین
کن تفقد در امور مملکت بی واسطه
چون نظارت بر امور مملکت افزون شود
همچنین از تهمت و هم از خیانت در امور
گر شود محرز خیانت بر امور مسلمین
گونه ای باید عمل گردد اموری اینچنین
می کنی تنبیه خاطی و مجازاتی شدید
تا سبب گردد عدالت در دیار مسلمین
خادمان پاک و مردان خدا را دان عزیز
از برای حفظ اینان و امان از شر غیر
مرتفع کن حاجت آنان برای زندگی
تا توانی دین احمد را عیان کن در نظر
گر کنی تامین نیاز مردمان از هر جهت
قبل اخذ مالیات و هم خراج مسلمین
گر نباشد کشت و کاری در زمین و مزرعه
تا توانی کن شفقت ، از خراج خود بکاه
می کنی مردم هلاک و اندکی یابی دوام
گر شکایت نزد تو گردد ز انواع خراج
دان رجالی قادر منان کند فرماندهی
سروده شده توسط
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و هشتم دی ۱۳۹۹ساعت 17:45  توسط علی رجالی
|
باسمه تعالی
گر شود برپا حکومت با ملاک مرتضی
باسمه تعالی این که پنداری همه طاعت کنند امرت چنان این تفکر ناصحیح و ناثواب است و غلط چون که موجب می شود تغییر در عزم خدا تا توانی کن مدارا با رعایا در امور این مقام و منزلت همچون امانت نزد توست تا توانی کن تو نیکی و محبت بر عموم ای که هستی حاکم مصر و دهی فرمان بسی بین خدا آگاه و قادر باشد و بالاترین قدرت حق بر جهان افضل بود از قدرتت کن تو پرهیز از ستم بر مردم شهر و دیار هر که باشد ازستمکاران ، بگردد او هلاک هر که دارد مسلک خود کامگی در زندگی دان که میزان حق بود در هر امور و هر کجا در امور دنیوی ، انصاف شرط اول است حق بود حامی مظلوم و ستمدیده ز خصم گفت مولا در خصوص حفظ انصاف و شرف من نخواهم زندگی بی مهر و احسان و امید کن حراست از حقوق دیگران همسان خویش در امور دنیوی هم اخروی کن اعتدال بهترین کار تو در خشنودی رعیت بود عامه ی مردم به پا خیزند در وقت نیاز لیک اقشار مرفه همچو نزدیکان به وقت گر بخواهی حق بپوشاند عیوب چون تو را عیب مردم را مکن افشا و آن مخفی بدار دان سخن چین خائن و باشد خطاکار و دو رو گر به ظاهر می کند اظهار حب و کار نیک تا توانی از بخیلان و حریصان شو به دور ریشه ی هر کینه از مردم بخشکان و بریز
از خدا خواهید عز و حکمت و هم مرتبت
ای خدا روح رجالی را غنی کن از خضوع سروده شده توسط
باسمه تعالی بدترین همکار در سطح وزارت ، بی گمان چون وزیران و مدیران وزارت ، قبل تو
جملگی همدست ظالم در صدارت بوده اند تا توانی کن حذر از نصب اینان در نظام مطمئنا می توان افراد لایق را شناخت تا نگردد در صدارت خدشه در کار و امور بین مردم بهترین کس در مناصب را گزین می کنند آنان تو را یاری به از افراد قبل رنج اینان بر تو اندک باشد و همراه تو تا توانی کن محبت بر عموم خادمان بهترین همکار تو باید بود اصلح ترین گر چه تلخ است انتقاد و موجب ناراحتی همنشینی با بزرگان صدیق و بی ریا جاهلان و عاقلان یکسان نباشند نزد تو گر چنین کردی ، بدان هر گز نباشد رغبتی حسن ظن رعیتان با خدمتت گردد سبب دور گردد رنج و آسیب همه با حسن ظن گر نمایی خوار و تحقیر و ذلیل و هم زبون سنتی بر پا مکن بر ضد آداب و سنن سنت نیکوی امت آمده از اهل ذوق تا توانی با حکیمان در امور مملکت جامعه دارد صنوف مختلف با کار خاص عده ای مشغول صنعت ، عده ای مشغول کار عده ای مشغول تحصیل علوم اند و نجوم با خراج و مالیات و هم عوارض از صنوف مجریان لشکری و کشوری هم در نظام زینتی باشند آنان از برای جامعه میثمی راه خدا را طی نما در طول عمر این قصیده می کند تبین مرام مرتضی
سروده شده توسط
باسمه تعالی نقش هر صنفی مشخص باشد و گردد بیان بر اساس سنت و قرآن و احکام مبین کن تو تجهیز از خراج مردمان اسباب جنگ گر کنی لشکر مجهز بر فنون و علم روز می دهی تشکیل گردان و سپاه مسلمین تا توانی بهترین رزمندگان را کن بسیج آن کسی باید گزینی راس لشکر در نظام اهل اکرام و سخاوت باشد و هم معرفت معتقد باشد به یزدان هم اطاعت بر رسول از سلحشوران و مردان خدا در جبهه ها شرح صدر باشد نیاز حاکم و فرماندهی هم بود خوش نام در بین سپاه و عرصه ها اهل بخشش باشد وحامی سربازان خویش این سبب گردد سکونی در نبرد و در جدال در مقابل با رعایا و ضعیفان روی خوش قشر های مختلف در جامعه هر یک مفید عده ای مشغول تدوین امور مملکت می شود حاصل درآمد پیرو هر کسب و کار چون خدا داده به ما عقل و توان بهر امور با شکیبایی نما اصلاح کار هر صنوف تا توانی کن نظر همچون پدر در جامعه
قشرهایی ناتوان از کسب مال و هم معاش مردمان مملکت از هر گروه و قشر خاص در امور زندگی و مملکت غره مشو این نباشد چون تو مشغول اموری بس کلان حسن ظن گردد سبب ، در پرتوی حسن نظر گر توانی کن به پا عدل و عدالت بهر عام می شود موجب امید و شادمانی و صفا
بهر کسب دانش و کسب معارف کن تلاش تا توانی کن رجالی در ره یزدان تلاش
سروده شده توسط
باسمه تعالی
تا توانی کن تو یاری و کمک بر دیگران
گونه ای باید عمل گردد که بر مردم ستم
در امور زندگی ، هم در امور مالیات
تا نباشد صدمه ای در کسب کار و در معاش
رنج و شادی خلایق را ، به یاد آور همی
کار مردم را گرامی دار ، در هر حرفه ای
کارها ی مردمان یکسان نباشد در تلاش
گر توانی ده تو پاداشی به اصحاب هنر
رنج اندک را مده ارزش به سان کار سخت
گر دچار شبهه گشتی در امور مملکت
می نماید حق طریق و راه خود را بر نبی
هست قرآن هادی انسان به سوی معرفت
کن اطاعت از خدا و از رسول و هم ولی
گر نمایی مشورت با اهل تقوا در قضا
در قضاوت بهترین قاضی نما در راس کار
فرد قاضی دور باشد از هوا و نفس دون
قاضیان باید فهیم و مستقل اندر امور
سعی گردد در قضاوت ، دقت کافی شود
قاضی منصوب حق گوید ، نترسد جز خدا
گفت مولا مرتضی در وصف مالک این سخن
گفت حلی در خصوص مالک اشتر چنین
از بزرگان قبایل باشد و مردی شجاع
می شود مسموم مالک ، بین راه و در عریش
مرگ مالک یک مصیبت بر امیر المومنین
بهترین یار علی اندر سفر گردد شهید
هست مالک بهترین در بین اعراب و عجم
او ندارد خواب در وقت جدال و هم نبرد
او بود از حامیان مرتضی در جنگ و صلح
میثمی خواهان قسط است و عدالت در جهان
از خدا خواهد رجالی کسب ایمان و یقین
سروده شده توسط
باسمه تعالی
می نماید مرتضی پند و نصیحت بر سران
بر اساس امتحان و تجربه هم مشورت
گر گماری مردمان را بر اساس میل خود
تا توانی کن حذر از نصب بی جا بی دلیل
بین سوابق را ز حیث حسن خلق و هم حیا
بهترین را بین افراد توانا در امور
آن که باشد از تبار مسلمین با خلق روی
تا توانی کن کمک بر ناصبان با وصف فوق
تا نباشد حجتی بر کار خلف و کار زشت
همچنین مانع شود از بهره ی شخصی خود
عده ای را چون چراغ و رهنمای خود گزین
کن تفقد در امور ناصبین در مملکت
چون نظارت بر امور کارشان افزون شود
همچنین محفوظ گردی از خیانت در امور
گر شود محرز خیانت بر امور مسلمین
گونه ای باید عمل گردد جزای این عمل
می کنی تنبیه خاطی و مجازاتی شدید
چون سبب گردد ز کاهش در خطای امر تو
خادمان پاک و مردان خدا را دان عزیز
از برای حفظ اینان و امان از شر غیر
مرتفع کن بستگی بر مال دنیا در امور
تا توانی دین احمد را عیان کن در نظر
گر کنی تامین نیاز مردمان از هر جهت
قبل اخذ مالیات و هم خراج مسلمین
گر نباشد کشت و کاری در زمین و مزرعه
تا توانی کن شفقت ، از خراج خود بکاه
می کنی مردم هلاک و اندکی یابی دوام
گر شکایت نزد تو گردد ز انواع خراج
دان رجالی قادر منان کند فرماندهی
قسمت هفتم
بهتر ین را برگزین از حیث اخلاق و توان
مردمان قادر به انجام امور مملکت
تا توانی بستر لازم مهیا کن چو زرع
گر به فکر خود بباشی جای احسان و تلاش
چون نمایی مشکلات مردمان را مرتفع
کن نظر بر کاتبان و قاصدان و نامه ها
بر گزین شایسته فردی از جهات مختلف
جایگاه خود بداند بس مهم است و بزرگ
در نوشتن از حقایق صادق و پرهیزکار
کن تو اسرار حکومت را به دور از اهل جور
عده ای با ظاهر خوب و درونی ناثواب
کن گزینش بهترین افراد از بهر امور
کاتبان باید امین باشند ، در هر منصبی
از میان کاتبان اصلح ترین کاتب گزین
کاتبان باید امانت دار باشند و امین
عهد و پیمان را چنان تنظیم کن در مملکت
گر خطا شد در قرار و عهد و پیمان با کسی
بر سر هر شغل و هر کار حکومت یک نفر
گر خطایی در حکومت از کسی آید به گوش
انتخاب و انفصال خادمین باشد مهم
کن سفارش آمران و عاملان را روی خوش
عده ای داد و ستد دارند در اقصی نقاط
خواه ساکن در محل باشد چه در حال سفر
باعث آسودگی گردند با سیر و سفر
داد حضرت در خصوص تاجران چندین پیام
عده ای با احتکار و عده ای با سود بیش
این گروه از کاسبان تضیع گردانند حقوق
تا بدست آرند مالی از طریق ناصحیح
بر خدا کن اعتماد و کن توکل در امور
کن رجالی عهد خود را با خدای خود ادا
قسمت هشتم
کی گدا کرده گدایی از گدا و سائلان؟
مستمندان و فقیران در نظام و شرع و دین
از مساکین کن تو دلجویی و کن رفع نیاز
عده ای در فقر سوزند و خجالت می کشند
سهم آنان از خزانه کن جدا و کن ادا
مردمان بعضا زمین گیرند با فرط نیاز
هر تمنا از بشرموجب شود ذلت ورا
قبل هر عجز و نیاز سائلان کن مرتفع
از میان اهل تقوا و ریاضت برگزین
تا گزارش از شرایط را کنند در امر خیر
قسمتی از گندم و غلات را در هر بلاد
با غرور و با تکبر بر ضعیفان کن حذر
کارهای بس بزرگ و اشتغالت در نظام
مردمان را کوچک و اندک مپندار و حقیر
در ادای حق مظلومان تلاشی کن فزون
پیشگاه حق نمایان می کند اعمال تو
کن یتیمان را گرامی در نظام و عرصه ها
تا توانی کن رعایت وضع و احوال ضعیف
کن تلاش و نیتت باشد ستمدیده کمک
وعده ی حق در حمایت باشد و قطعا شود
کن معین وقت دیداری صمیمی ، مردمی
مجلس عامی نشین دور از نگهبان و پلیس
گفتگو کن ،جستجو کن مشکلاتَ مملکت
بر اساس گفته ای احمد عمل باید شود
گر شود اجرا فرامین خداوند و رسول
گونه ای باید عمل گردد خرید و هم فروش
بر موازین و عدالت گونه ای گردد عمل
محتکر را کیفری ده بر اساس حکم شرع
اینهمه حرص و ولع در زندگی از بهر چیست؟ دان خدا رزاق باشد ، او بود روزی رسان
فقر مردم دان رجالی گه ز انفاس زبون
باسمه تعالی
گفت پیغمبر ، امین و مقتدای شیعیان
بشنو از مولا علی این گفته را از مصطفی
نیست زیبنده برای امت آل رسول
در ادامه بشنو از مولا علی اسلام ناب
گر چه مالک متقی باشد ، به دور از ظلم و جور
گر کنی صبر و تحمل بر مصائب ، مشکلات
ارزشت افزون شود با رفع سختی ، معضلات
می گشاید حق تعالی باب رحمت باب جود
هم تحمل کن بیان مردمان را در نخست
آنچه باشد بر خودت ارزنده و زیبا بسی
امر تو با مهربانی گر شود توام نکوست
می دهی پاسخ به کار مردم نیکو سرشت
گر نباشد در توان خادمان کاری نخست
کار مردم را به وقت خود عمل کن بی درنگ
بهترین اوقات خود را کن نیایش با خدا
گر بود نیت رضای حق تعالی در امور
چون نمایی خدمتی خالص به دور از هر ریا
نیتت خالص شود اندر فرایض با خدا
گرچه سخت است کار بی نقصان و عیب
خوان نمازی چون محمد ، با تامل هم رسا
در میان مردمان بیمار باشد ، هم مسن
می کنی ضایع نمازت ، گر بخوانی با شتاب
تا توانی کن زیارت مردمان را هر چه زود
با حضورت در جوامع ، کن مراعات همه
از امور مردمان آگاه گردی با حضور
مهربانی می شود حاصل اگر کردی چنین
تا توانی کن تواضع ، گر بخواهی عز و جاه
زشت زیبا می شود ، در نزد مردم بی جهت
گر بود نیت خدا در دفع ظلم و مشکلات
چلچراغ ما بسان چل حدیث عاشق است
قسمت دهم
از برای دوری حرف و سخن از این و آن
می شود از نام تو هم موقعیت بی دلیل
کن نظارت بر امور خادمان از هر جهت
بهره برداری کنند اقوام در کسب زمین
در صدارت دقت کافی شود در عزل و نصب
ریشه کن کن خوی خود خواهی و خوی ناروا
با عدالت کن عمل در بین مردم بی درنگ
ثبت گردد خبط آنان بهر تو در نامه ات
نهی بنما قوم و فرزندان خود از مال غیر
خوی برتر جویی و گردن کشی آید پدید
فرق و تبعیض و خیانت موجب افسردگیست
گر سخاوت پیشه ای، دوری ز مردم بهر چیست؟
چون که مخفی باشد از والی اموری در نظر
دان حقایق بی نشان است و ندارد ظاهری
انتظار مردمان باشد عدالت در نظام
با شکیبایی نما اجرای عدل و امر خویش
عده ای با نام تو کسب درآمد می کنند
با عمل گردد مشخص نیت و مقصود تو
تا توانی کار خود را خود به انجامش رسان
گر نباشد پاسخی سوی امیران در امور
تا توانی حاجت هر کس روا کن با عمل
گر بخواهی اجر یزدان و لقای کبریا
گر چه سخت است در عمل اجرای عدل مرتضی
دان که اجرای عدالت ، عاقبت نیکو بود
عهد و پیمان گونه ای تنظیم گردد در نخست
عهدو پیمان با خلایق یا خدا و هم رسول
سختی پیمان نگردد موجب فسخ روند
کن تو پرهیز از عبارات دو پهلو در سند
مردمان دوری کنند از فتنه و اهل نفاق
کن حذر جانا رجالی از هوای نفس خویش
گر بریزد خون ناحق در مصاف مردمان
موجب کیفر شود ، هر خون ناحق برزمین
می کند یزدان قضاوت روز محشر هر عمل
کن تو پرهیز از جدل با مردمان اندر امور
خون ناحق را خدا آگاه باشد در قضا
حق دهد کاهش نعائم پیرو قتل کسی می دهد کیفر کسی را موجبش گردد چنان
می شود ساقط حکومت ، ناتوان گردد چه زود
قدرتت مانع نگردد از ادای خون بها
قتل عمد دارد قصاص و حق نمی بخشد تو را
گر بود کاری نکو ، لیکن زمان خواهد بسی
پایداری عامل پیروزی و خود باوریست
کار اگر باشد زمان بر , لیک دارد آن ثمر
قدرتت مانع نگردد در ادای حکم حق
ده دیه بر هر خطا و هر عمل دارد جزا
دان ستایش های بی جا و تملق هم خطاست
تا توانی کن حذر از مردمان دون سرشت
بهترین فرصت بود از بهر شیطان رجیم
گر نمودی لطف و احسان بر رعیت یا که غیر
وعده ای خود را عمل کن ، گر نمودی تو قرار
گر نهی منت برای کار خیر و کار نیک
حق بزرگ است و بزرگی مختص ذات خداست
باعث خشم خدا باشد اگر قولی دهی
کارها در وقت خود گردد عمل، دانی نکوست
کارها دارد زمان و ، وقت خود گردد تمام
نیست سستی جایز و مشروع در اتمام کار
از لجاجت در امور بی ثمر پرهیز کن
عدل باشد گر گماری هر کسی در جای خود
کن تو پرهیز از تعلق ، مال مردم را به خود
کار نیکو موجب خشنودی مردم بود
خود نمایی هم خیانت ، موجب آزردگی است
می سرایم این قصاید را به قصد قرب حق دکتر علی رجالی
+ نوشته شده در شنبه بیست و هفتم دی ۱۳۹۹ساعت 19:5  توسط علی رجالی
|
باسمه تعالی
گر بخواهی راه یزدان و سعادت همچنان
گونه ای باید عمل گردد که بر مردم ستم
در امور زندگی ، هم در امور مالیات
تا نباشد صدمه ای در کسب کار و در معاش
رنج و شادی خلایق را ، به یاد آور همی
کار مردم را گرامی دار ، در هر حرفه ای
کارها ی مردمان یکسان نباشد در تلاش
گر توانی ده تو پاداشی به اصحاب هنر
رنج اندک را مده ارزش به سان کار سخت
گر دچار شبهه گشتی در امور مملکت
می نماید حق طریق و راه خود را بر نبی
هست قرآن هادی انسان به سوی معرفت
کن اطاعت از خدا و از رسول و هم ولی
چون نمایی مشورت با اهل تقوا در قضا
در قضاوت بهترین قاضی نما در راس کار
فرد قاضی دور باشد از هوا و نفس دون
قاضیان باید فهیم و مستقل اندر امور
قاضی منصوب ، حق گوید ، نترسد جز خدا
گفت مولا یم علی در وصف مالک اینچنین
گفت حلی در خصوص مالک اشتر چنین
از بزرگان قبایل باشد و مردی شجاع
می شود مسموم مالک ، بین راه و در عریش
مرگ مالک یک مصیبت بر امیر المومنین
بهترین یار علی اندر سفر گردد شهید
هست مالک بهترین در بین اعراب و عجم
او ندارد خواب در وقت جدال و هم نبرد
او بود از حامیان مرتضی در جنگ و صلح
میثمی خواهان قسط است و عدالت در جهان
از خدا خواهد رجالی کسب ایمان و یقین
سروده شده توسط
+ نوشته شده در جمعه بیست و ششم دی ۱۳۹۹ساعت 21:51  توسط علی رجالی
|
باسمه تعالی
نقش هر صنفی مشخص باشد و گردد بیان
بر اساس سنت و قرآن و احکام مبین
کن تو تجهیز از خراج مردمان اسباب جنگ
گر کنی لشکر مجهز بر فنون و علم روز
می دهی تشکیل گردان و سپاه مسلمین
تا توانی بهترین رزمندگان را کن بسیج
آن کسی باید گزینی راس لشکر در نظام
اهل اکرام و سخاوت باشد و هم معرفت
معتقد باشد به یزدان و معاد و هم رسول
از سلحشوران و مردان خدا در جبهه ها
شرح صدر باشد نیاز حاکم و فرماندهی
هم بود خوش نام در بین سپاه و عرصه ها
اهل بخشش باشد وحامی سربازان خویش
این سبب گردد سکونی در نبرد و در جدال
در مقابل با رعایا و ضعیفان روی خوش
قشر های مختلف در جامعه هر یک مفید
عده ای مشغول تدوین امور مملکت
می شود حاصل درآمد پیرو هر کسب و کار
دان خدا داده به ما عقل و توان بهر امور
با شکیبایی نما ، اصلاح کار هر صنوف
تا توانی کن نظر همچون پدر در جامعه
قشرهایی ناتوان از کسب مال و هم معاش
مردمان مملکت از هر گروه و قشر خاص
در امور زندگی و مملکت غره مشو
این نباشد چون تو مشغول اموری در نظام
حسن ظن گردد سبب ، در پرتوی حسن نظر
گر توانی کن به پا عدل و عدالت بهر عام
می شود موجب امید و شادمانی و صفا
بهر کسب دانش و کسب معارف کن تلاش
تا توانی کن رجالی در ره یزدان تلاش
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و پنجم دی ۱۳۹۹ساعت 12:57  توسط علی رجالی
|
|